هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

این روزها

سلام  دوستان خوبم این چند روزه تولد دوتا از خواهر زاده هام بود جاتون خالی خوش گذشت پسر عموی بچه های دو تا پنج شنبه هست که میاد سراغ پسر بزرگم پنجشنبه دوهفته پیش شب رفت خونشون یک شب موند پنج شنبه پیش هم اومد دنبالش ماخونه خواهرم تولد بودیم رفت خودش از قبل میگفت لابد میخواهد من ببره با پدرم اشتی بده من نمیرم گفتم خودت میدونی و واقعا هم همین طور بوده  میخواسته ببره که پسرم گفته من نمیام خلاصه برده بود بیرون ساندویچ خورده بودن و بهش گفته بود که اق والدین میشی ببین من پدرم ازم راضی بلایی سرم نمیاد ( حالا همین اقا وقتی رفته بودن ویلا پسرم می گفت که سر شارژ موبایل با پدرش دعوایی راه انداخته بود که بیا و ببین)  بعد هم رسونده بود خونه خواهرم اومدیم خونه حالش بد نبود یک کم از پدرش گله کرد من هم فقط گوش دادم بعد رفت خوابید از فرداش اخلاقش بکل عوض شد با کوچکترین بهانه شروع میکنه به دادوبیداد و کتک زدن برادر کوچکش من هم بهش گفتم اگر بخواهی بری با پسر عموت بیرون بیایی با ما بد اخلاقی کنی دیگه حق نداری بری اگر رفتی برو همون خونه عموت بمون اون زن عمو افریطه ات اینقدر از من بد گفت که بابات هم که عقل نداشت رفت اون گند زد  خیلی جلوتر از ما هم خبر داشتن  وفکر میکردن  جانشین خوبی برای من همین پسر عموش گفته بود که پدرت یکی رو زیر سر  گذاشته منتظر پدرم که از مسافرت خارج برگرده  ازدواج کنه وقتی زنیکه کلاه بردار از اب درامد حالشون گرفته شد البته جاری افریطه ام که از اول دنبال به هم زدن زندگی ما بود به هدفش رسید پسرم وسط حرفهاش گفت که پسر عموم میگفت بابام رفته با بابات حرف بزنه احتمالا کار  انحصار وراثت درست شده و میخوان از خونه پدری بیرونش کنن بفروشن و راه به جایی ندارن این  میخوان از این بچه سوء استفاده کنن تا من مجبور کنن که بیارم پیشمون ولی دیگه نمیدون اون زهرای بی عقل مرده و من این کار هرگز نمی کنم بهر حال پسرم فردا احتمالا با مدرسه میره اردو قرار بود برن شیراز مثل اینکه برنامه شون عوض شده میرن مشهد  امیداوارم مسافرت روحیه اش خوب کنه میخواستم زنگ بزنم به عموش یا پسر عموش بگم زندگیمون که بهم زدید خیالتون راحت نشده میخواد این بچه رو هم دیوانه کنید ولی حالم ازشون بهم میخوره ( اینکه این عمو و بخصوص زن عمو چون بقول شوهرم میگفت برادرم عروسک دست زنشه چه نقشی در ماجرا زندگی ما داشتن یک پست جداگانه میخواهد که تو فرصت براتون مینویسم ولی اینها ادم هایی هستن که برای رسیدن به هدفشون تا پای زندگی طرف وایستان یک بار برای یکی ازخواهر شوهرهام پیش اومد دیدم)گذشته از این ماجرا خونه هم همچنان ادامه داره سه شنبه پیش پول اماده کردم مقداری اوراق داشتم فروختم مقداری هم قرض کردم  به امید اینکه کلید بگیرم و  با استفاده از تعطیلات خونه جدید نظافت کنم ومقداری از خردوریز ها ببرم ولی متاسفانه جواب ثبت نیومده بود و صاحب خانه قبلی هم بهیچ وجه حاضر نشد پول بنگاه بمونه و کلید بده صاحبخانه جدید هم میترسه پول بده به اونها ونیان برای امضا محضر من هم دیدم هنوز تا اخر برج وقت دارم فعلا صبر کردم انشااله این چهارشنبه ردیف شه اگر نشد به صاحبخانه جدید بگم ۱۰میلیون بیعانه من بده برم سراغ جای دیگه البته واحد روبرو مون هم خالی شده گویا همین مبلغ ۳۷ میلیون که من پارسال رهن کردم  گذاشتن برای رهن نمیدونم شاید همین جا گرفتم فعلا که بلاتکلیف شدم یکی چیزی  که برام جالب بود اینکه صاحب خونه قبلی خانمش  رو بهانه کرده میگه من راضی هستم ولی خانمم راضی نیست چکار کنم ببرم از برج میلا پرتش کنم پایین نمیدونم خودش پست سر زنش قایم میکنه یا واقعا یک همچین زن های با جذبه ایی هم هستن صاحب خونه فعلی هم دریغ از یک ریال جالبه میگفت شما خواستی مبایعه نامه بنویسی من سریع ۷ میلیون میریزم به حسابتون ۰ روز شنبه هم بچه ها بزور فرستادم مدرسه یکی از همکلاسی های شیرین عسل میگفته مامانم کیفم ازخونه انداخته بیرون خودم بزور لباس پوشنده و بیرون کرده چون میگه حوصله ندارم تو وبرادرت با هم خونه بمونید و اعصابم خورد کنید کاش کلا تعطیل میکردن تا پدر ومادرها هم تکلیفشون بدونن پسر بزرگم چون بیشتر کلاشون نیامده بودن عملا تعطیل شده بودن ۰

نظرات 16 + ارسال نظر
مینا دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 14:42

مشکل خونه بالاخره حل میشه -ولی بعدا تو یه فرصت مناسب با پسرت حرف بزن - بگو نه من - هیچکس تو هر جایی و مکانی - خیانت رو نمی بخشه - چه زندگی مشترک - چه کارودوستی و...- بخشیدن یا نبخشیدنش با خودته ولی نباید خیانت کرد تا کار به اینجا برسه . تو نمی تونی جلوی پسرت رو بگیری که با فامیل پدریش رفت وامد نکنه - الان به تو میگه ولی ممکنه بعدا یواشکی و... بشه - پس بهتره رو فکرش کار کنی - این حرفها که (اق والدین و.. )حرف اون پسر نیست - معلومه که از طرف بزرگترهاش پرشده - چون دلشون برای اون بدبخت خیانتکار میسوزه ولی حاضر هم نیستند ببرن خونه خودشون - همه فکر ارامش خودشون هستن- ببخشید زهرا جان ولی اونا مثل اینکه دنبال یه خدمتکار میگردن وگرنه چرا تا حالا - تو اوج عشق وعاشقی اقا - دنبالت نیومدن ؟؟!!بهشون زنگ نزن - نقطه ضعف نشون نده - تو فقط روی بچه های خودت کار کن - رو هر دوتاشون - بابت اون در باز کن که تو جیب بچه ات بود خیلی ناراحت شدم - شاید اون درگیری تو مدرسه از قبل بوده واون بچه احساس ضعف وترس میکرده - بهش قوت قلب بده که همیشه باهاش میمونی و رو تو حساب کنه بهش بگو هر مشکلی رو بهت بگه تا با منطق جلوتر حلش کنین .پرخاشگری پسر ها تو این سن وسال تا حدودی طبیعیه ولی همه رو هم نباید به اختلافات پدرومادر و سن وسال ربط داد - پسربزرگت هم احتمالا بین دریافتی هاش و حل و فصلش مشکل داره - بعضی حرفها رو نمی تونه هضم کنه باید یه موقعی هایی سر صحبت رو باز کنی - یه طوری که (به در میگی دیوار گوش کنه ) این روش خیلی به درد من خورده

سلام مینا جان ممنون که بهم سر میزنی اینکه حرف خود پسر عمو نیست مطمئن هستم که بزرگتر ها شون اینها میکن ولی اینقدر شهامت ندارن بیان حرفشون بزن و میخوان قلدر مابانه از شر برادرشون راحت شن تا خونه پدری شون بفروشن راست میگی این سن برای پسر ها خیلی بد اصلا نمیشه با هاشون حرف زد ضمنا پسرم خودش نمیخواد ارتباط داشته باشه ضمنا بخاطر اینکه پسر عمو براش یکسری کارها مثل درست کردن دوچرخه خرید برای کامپیوتربراش انجام میده ارتباطشون حفظ شده ضمنا من هیچوقت نگفتم که ارتباطش رو حتی با پدرش قطع کنه فقط گفتم که حرفهاش بزنه نشین اون هرچی خواست بگه بعد این بیاید ازش انتقاد کنه بهش بگه چرا پولی که حق بچه هاش بوده داده به اون زنه بهش پسرم حتی بمن میگه طلاق بگیر من دیگه نمیتونم حتی فکر این بکنم که پدرم بیاد با ما زندگی کنه در مورد پسر کوچکه هم حق با توست اون پسره خیلی بد زبون و قلدر بعید نیست اما مدیر مدرسه سر جاش نشوند و خوشبختانه اتفاق بدی هم انیفتاد و بخیر گذشت از روش در و دیوار هم استفاده میکنم۰

رویا بانو دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 15:30

سلام عزیزم... می دونستم خیلی گرفتار و درگیری اما اینکه ازت خواستم بنویسی برا این بود که شاید با نوشتن کمی احساس سبکی بکنی.
خوبه که تولدا بهت خوش گذشته. در مورد مسائل جاریت هم زیاد بهشون اهمیت نده. فقط تا جایی که می تونی آرامش خودت و بچه هات رو حفظ کن و اینو بدون با تربیتی که بچه های تو دارن به حرفهای چرت بقیه اهمیت نمی دن.

سلام ممنون رویا جون خدا از این امثال جاری من بعنوان فامیل نصیب هیچ بنده خدایی نکنه اهمیت نمیدم بهش همین جریش میکنه درسته باید ارامشم حفظ کنم

ن دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 18:53

همسر شما آدم مغروری هست با توجه به گندی هم که بالا آورده هنوز می خواهد از روشی غیر معقول برای بر گشتن استفاده کند اونم هم با تحت فشار قرار دادن روحی و روانی پسرتون
صحبت های شما با پسرتون به نظر من منطقی بوده و بعضی وقت ها باید محکم در مقابل حتی بچه ها ایستاد تا اجازه سوء استفاده گرفته شود
اگر می بینید زن عمو واقعا آدم دو بهم زن است سعی کنید که رابطه را قطع کنید
کاری کنید که اون با شما قطع رابطه کند

سلام اقای ن کاملا برداشتون درسته ایشون مغرور و از خود متشکر هستن شاید باورتون نشه وقتی من اون دوتا شرط گذاشتم گفته بود که من باید شرط بزارم نه اون حالا انکار من در به در دنبال زندگی کردن با اونم که اقا برام شرط بزاره من فقط از اینکه این بچه اینقدر اذیت شه تو این ماجرا ( خوندن اس ام اس پدرش با اون زنیکه) حالا هم میخوان باز اعصابش بهم بریزن در مور جاری نمیدونم اون ضرب مثل که میکن از سه چیز باید پرهیز کرد ٫ دیوار شکسته ٫ زن سلیطه ٫ سگ هار یانه والا این خانم مدتهاست که من باهاش قطع رابطه کردم نه من بلکه خواهر شوهر بزرگم هم همینطور ولی اون تا با کسی در میافته تا به خاک سیاه نشونه دست بردار نیست بعنوان مثل رفته ۵۵ سال پیش یک ماجرایی خواهر شوهرم داشته اون بهمه فک و فامیل گفتم و اعصاب این زن هفتادو چند ساله رو بهم ریخته و ماجراهای دیگه که واقعا روم نمیشه بنویسم کلا ادم مریضی هست ادم میمونه باهاچکار کنه

مهربانو دوشنبه 23 بهمن 1391 ساعت 23:42 http://http:/baranbahari52.blogfa.com

آاااره بچه ها که بزرگ میشن و با خانواده های پدری ارتباط دارن خیلی کنترلشون سخته چون تو سنی هستن که نمیتونن خوب تجزیه تحلیل کنن به اصطلاح دهن بین میشن .. کار تو خیلی سخت میشه .. ولی همینجوری قاطعانه بهش بگو اگه قراره روت تاثیر بذارن تکلیف خودت رو روشن کن

سلام مهر بانو عزیز خوشبختانه اینها علاقه ایی به ارتباط به پدر و خانواده اش ندارن ولی چون پسرم خیلی محفوظ به حیاست روش نمیشه تو روشون وایسه و میاد خونه بد اخلاقی میکنه ولی خودم هم به این رسیدم که با مماشات راه به جایی ندارم باید قاطعانه برخورد کنم

معین سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 08:19 http://modjtanha.blogsky.com

سلام بر یگانه مادر مهربان خوبی؟ممنون که بهم سر میزنی.
امیدوارم مثل همیشه منطقی با پسرت برخورد کنی باهاش صحبت کن به باباش هم بگو باهاش صحبت کنه مثل یه دوست مهربون.

سلام ممنون سعی میکنم با محبت و منطقی باهاش رفتار کنم ولی اون خیلی خود خواه شده فقط خودش قبول داره و برادر کوچکترش اذیت میکنه اگر راه حلی برای بهتر شدن رابطه با برادرش بنظرتر میرسه برام بنویس متاسفانه با پدرش ارتباط ندارم و اون غیر از خودش به هیچکس فکر نمیکنه حالا هم میخواهد با سوئ استفاده از بچه ها خودش به من تحمیل کنه

عسل نصیری سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 10:00

سلام زهرا خانوم عزیز یه روز جاری یه روز خواهر شوهر حالا هم که پسرعمو اینا چی ازجون شما وبچه هاتون میخوانشما چرا بازم اجازه دادین دور و بر پسراتون بپلکن وبیان چرت وپرت تو گوششون بخونن؟رابطه تونو باهاشون کاملا قطع کنید راحت میشیداونا که هیچ سودی جزبهم ریختن اوضاع روحی شماوپسرهاتون ندارن که

عسل جان اینها جون من میخوان همانطور که شوهرم به پسرم تابستان گفته بود مادرت طلاق میخواهد که به من ارثش نرسه عسل جان متاسفانه تو فامیل خودم پسر همسن و سال پسرم نیست گفتم که ارتباطش با این پسر عمو قطع نشه باز با اون که میرفت بیرون خیالم از خیلی جهات راحت بود ولی اگر بخواد اینطوری دخالت کنه همانطور که به پسرم گفتم باید تکلیف خودش روشن کنه خود پسرم هم زیاد مایل به ارتباط نیست و میخواد حتی موبایلش عوض کنه از این موبایل های هدیه بخره تا دیگه نتونن اذیتش کنن

زهرا جون از همسرت جدا شدی؟
نمیدونستم.
ولی مواظب خودت و بچه ها باش

سلام مهربان عزیز طلاق رسمی نگرفتم ولی نزدیک یکسال جدا زندگی میکنیم ممنون از محبتت

مهتاب2 سه‌شنبه 24 بهمن 1391 ساعت 11:59

زهراجان چرا اخلاق جاریت اینجوری بوده؟ ایا بهت حسادت میکرد یا کلا با همه مشکل داشت؟
مشکل خونه ت هم امیدوارم به خیر خوشی حل بشه عزیزم.

سلام مهتاب جان این جاری من اعجوبه ایی که من تا بحال لنگه اش ندیدم حسادت هم تا دلت بخواد به همه ولی فامیل شوهر من اینقدر بی عقل اند که همشون شدن الات دست این خانم و مرتب بین اونها دعوا راه میندازه وبعد هم میاد واشتی کنان راه میاندازه دعا کن این مشکل خونه حل شه و اثاث کشی کنم یک کم ارامش پیدا میکنم

مهربانو چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 00:54 http://http:/baranbahari52.blogfa.com


عزززیزم ... نازی طفلکی روش نمیشه بهشون نه بگه

سلام مهربانو جان متاسفانه همین طوره

زیتون چهارشنبه 25 بهمن 1391 ساعت 12:11 http://zatun.blogsky.com

سلام
درشرایط استرسی قرارگرفته که این شرایط مانع جذب ویتامین ب دربدن میشه سعی کن روغن زیتون بابو بگیربخورد چه با غذا چه همینطوری آتش غضب راخاموش میکندبابرادرش دعوانمکینددادنمیزند وشربت عسل هم بهش بده پرکالری است تقویت میشه ازعفونتی شدن بدنش پیشگیری میشه
خودت هم درشرایط استرسی هستی بااوضاعی که توصیف کردی دقت کن
غذاهای حاوی ب را ازصفحات وبلاگم پرینت کن هرروز بخورید دربدن ذخیرررررررررررررررررررررررررررررره نیست

سلام ممنون از اینکه بهم سر زدی وممنون از راهنمایی هاتون حتما استفاده میکنم

محبوبه یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 14:25

سلام زهرا جون
اونا با حرف زدن درمورد آق والدین پسرت رو دچار عذاب وجدان کرده‌اند، بهتره با پسرت در این مورد حرف بزنی و وظایفی که پدرش درقبالش داشته و انجام نداده براش بگی اینطوری بهش آرامش میدی

سلام محبوبه جون پسرم خودش بیشتر از من راجع به وظایفی که پدرش باید انجام میداده و نداده حرف میزنه البته حق با شماست اونها میخوان که بچه رو دچار عذاب وجدان کنن و بهره برداری به نفع خودشون برای خالی کردن خونه ( ببین چقدر پست هستن ) که بتونن بفروشن من نهایت سعی ام میکنم که این بچه ها ارامش داشته باشن ولی متاسفانه مسایل جانبی مثل اثاث کشی اینها باعث میشه این ارامش بهم بخوره۰

مهربانو دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 00:47 http://baranbahari52.blogfa.com

سلام زهرا جان خوبی عزیزم؟

سلام مهر بانو عزیز خوبم درگیر اثاث کشی هستم خاطرات شما تا اونجا خوندم که از سوختن دست ۰۰۰ خیلی دلم میخواد زودتر همه بخونم ولی متاسفانه فعلا فرصت کمی برای این کار دارم برای تو ودختر گلت بهترین ها رو ارزو میکنم

ن دوشنبه 30 بهمن 1391 ساعت 17:22

یک سئوال
به نظر شما کار بهار توی سریال زمانه منطقی است ؟

سلام اقای ن من سریال زمانه رو خیلی نمی بینم این دوروز هم که اصلا ندیدم ولی از دوستم پرسیدم گفت که بهار تقاضای طلاق داده اگر منظور شما همین تصمیم طلاق باشه بنظر من بهترین کار کرده چون ادم دروغ گو و خیانکار درست بشو نیست و ادم با زندگی با همچین ادمی خودش وارد زندگی میکنه که هرروز تو باتلاق بیشتر فرو میره مثل من ٬شوهر من هم ادم دروغ گو بود ولی من وقتی فهمیدم که بچه داشتم همیشه از این صفتش می ترسیدم اخرش هم کل زندگی ما رو به باد داد ادم دروغگو کم کم عیب های دیگه هم پیدا میکنه ۰

گلابتون بانو پنج‌شنبه 3 اسفند 1391 ساعت 01:30 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

الهی هر کس زندگیتو خراب کرده سزاشو ببینه و انشالله مشکلاتت حل بشه و خدا گل پسراتو حفظ کنه برات.

سلام گلی جون ممنون خدا گل پسر تو هم برات نگه داره

یه مامان مهربون شنبه 5 اسفند 1391 ساعت 11:22

امیدوارم تا الان مشکل خونه حل شده باشه و بسلامت از این قضیه هم بیرون بیای چون خودش مشکلیه! در مورد پسری نمیدونم چی بگم فقط براتون آرامش آرزو میکنم و سعادت.

سلام ممنون مشکل خونه که حل نشده این پنج شنبه اگهی داده بود که کسی نیامد حالا قول داده این هقته پول تهیه کنه بده توکل به خدا

دوست بزرگوار زهرای عزیز
برآنیم تا بزرگترین کتابخانه صوتی برای کودکان و نوجوانان ، بویژه کودکان نابینا را ایجاد کنیم .
از شما بزرگوار رسما دعوت می شود درخواست " همکار افتخاری" ما را پذیرا باشید و در اجرای این برنامه فرهنگی ما را یاری فرمائید.

سلام ممنون از دعوت شما متاسفانه من صدای خوبی ندارم و الان از نظر روحی در شرایطی نیستم که بتونم با عشق مطلبی بخونم و ضبط کنم انشااله وقتی کمی بهتر شدم یک فایل میفرستم اگر قابل استفاده بود همکاری رو ادامه میدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد