هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

تولد شیرین عسلم

سلام دوستای خوبم امیدوارم روزهای خوبی تو سال جدید شروع کرده باشیدمن که  تهران بودم و با بچه هام حسابی استراحت کردیم مادرم وخواهربرادرهام رفتن شمال ویلای خواهرم و به من هم زنگ میزدن بیا ولی علاون بر مرغ مینا  شیرین عسل از مدرسه یک ماهی قرمز بهش داده بودن و از اونجا که پسرم خیلی با احساسه نگران بود که اگر بریم ماهیش بمیره پسر بزرگم که رفته بود ماهی دوستش اورده بود نگه داره که اون بره مسافرت و میگفت من نمیام من هم دیدم که تنها گذاشتنش تو خونه درست نیست همه دوستاش رفتن مسافرت یا سرگرم دید وبازدید هستن ازخیررفتن به مسافرت گذشتم با شوهر و خانواده اش هم تماسی نگرفتم البته اونها هم تماس نگرفتن فقط پسر عموشون به پسر بزرگم زنگ زد و اس داد که اونهم جوابش نداد بهش گفتم جواب بده برو ببینش گفت حوصله ندارم من هم خیلی اصرار نکردم ۰ حالا برسیم به تولد شیرین عسل روز ۱۸ فروردین تولدش بود گفت مامان نمیخواد تولد بگیری ولی میدونستم که قبلا دوست داره که براش تولد بگیرم روز جمعه وقتی داشتیم میرفتیم خونه مادرم بردمش قنادی ویک کیک به شکل خرگوش سال تولدش سفارش دادم  روز تولدش هم زودتر اومدم خونه تا اماده شیم مرغ میخواستم درست کنم مرغها تو قابلمه گذاشتم و ادویه و رب هم به اضافه پیاز وهویج وفلفل دلمه گذاشتم لابه لاش و اب ریختم  گذاشتم رو گاز واومدم روشن کنم دیدم روشن نمیشه گفتم شاید بچه ها شیرش بستن ولی دیدیم نه میدونستم که پول گاز ندادن رفتم پیش مدیر ساختمان دیدم بعله گاز قطعه موندم چکار کنم ( دیشب گاز مون وصل شد) اومدم زنگ زدم به خواهر بزرگم که خونش نزدیک خونه ماست گفت بیاید اینجا قرارشد به  مدعوین که شامل مادر وخواهر وبرادرهام میشد بگیم بیان اونجا حالا اگر زودتر میدونستم غذا از بیرون میگرفتم ولی مرغ با اون اوضاع باید چکار میکردم  همه وسایل میون وبرنج مرغ ۰۰۰ برداشتم گذاشتیم تو ماشین رفتیم خونه خواهرم کلی شرمنده شدم که زحمتمون افتاد گردن اونها بعدش هم با پسر ها رفتیم کیک گرفتیم اوردیم خونه خواهرم مهمانها هم خیلی دیر اومدن البته وقتی رفتیم کیک بگیریم رفتیم سراغ مادرم گفت حالم زیاد خوب نیست بعدا با برادرت میام دخترهای خواهرم میگفتن چرا اینها اینقدر دیر کردن زنگ بزنیم بگیم اگر برای شام و کیک خوردن میخواید بیاید دیگه نیاید البته به شوخی ساعت ۸ونیم اومدن و  تولد شیرین عسل برگزار کردیم براش شعر خوندیم دختر کوچولو خواهرم هم اون وسط می رقصید و ذوق میکرد خیلی شیرین عسل دوست داره  خیلی خوش گذشت جاتون خالی اخرشب هم پسر بزرگم شروع کرد به اینکه ساعت خواب من بهم خورد اگر نمیاید من برم گفتم صبر کن ما هم میام و ما زودتر از همه مهمانها خداحافظی کردیم اومدیم کلا خیلی کم صبر شده این دوروز هم که گاز نداشتیم خوش بحالمون شده بود واز بیرون غذا می گرفتیم دیشت پسر بزرگم میگه مامان بازم کیک میگیری عاشق کیک خوردن بهترین خاطره ایی که تعریف میکنه اینکه که یک سال  تولد من بود و چون مادرشوهرم خونه ما بودو مریض احوال  من کسی رو دعوت نکردم شوهرم رفته بودیک کیک که گیتار بود گرفته بود و چون مهمان نداشتیم چند روز تو یخچال بود و این اقا پسر ما هرروز از مدرسه میامد و یک تکه کیک بزرگ برمی داشت و میخورد و حالا این شده جزو چندروز از بهترین روزهای زندگیش  امیدوارم همیشه سالم باشه و با کیک خوردن خوش شیرین عسلم میگه مامان امسال همه خشکه بهم کادودادن (پول داده بودن) گفتم مادر بزرگ که شلوار جین داد گفتم بهتر هرچی که خواستی میریم باهم برات میخریم  البته خودش هم ازاین بابت خوشحال بود۰

نظرات 14 + ارسال نظر
امروز چه خبر؟(مهربون خانوم) چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 12:25 http://emruzchekhabar.blogfa.com/

تولدش مباک باشه عزیزم.
راست میگه من هم کیک مونده توی یخچال رو دوست دارم.
اصلا کیک رو توی مجلس نمیخورم ولی فرداش که موند توی یخچال واااای از خوردنش سیر نمیشم.
الهی 120 ساله بشه.

تشکر مهربان عزیز انشااله همه بچه ها سالهای زیادی با خوشی زندگی کنن

یک زن چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 12:55

الهی همیشه زندگیتون شاد شاد باشه.

حس خواهرانه ام به شما میگه:

به وجود زنهایی مثل شما افتخار میکنم.

کاش اونهایی که ارامش و از ما و بچه هامون گرفتن ذره ای فقط ذره ای از اون ذات انسانی رو داشتن.

سلام دوست خوبم ازت ممنونم به خاطر حس خواهرانه ات نسبت بهم متاسفانه این ادمها ذره ای از انسانیت بو نبردن وگرنه این کار رو نمیکردن جایی میخوندم اون طور زندگی کن که دوست داری به شرط اینکه باعث ازار دیگری نشی ولی اینها با ازار دیگران خوشی خودشون تامین میکنن

یه دوست چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 13:27

عزیزم سلام فقط از ته دل میگم خدایا دل این دختر مهربون و مستقل رو شاد کن همین
بوس

ممنون از دعاخیلی خوبتون من هم می بوسمت

سارا چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 14:19 http://mane54.blogfa.com

تولدگل پسرت با تاخیر مبارک عزیزم

متشکرم سارای عزیزم

مینا چهارشنبه 21 فروردین 1392 ساعت 14:57

خدا رو شکر که همه تون شادین -ایشالا این خوشی پایدار باشه -منم کیک خوردن رو - چه مونده چه تازه - خیلی دوست دارم - اتفاقا خوبه هر چند وقت یه بار یه مناسبتی دست وپا کنی و یه کیک بخری . فعلا این بچه ها به همین ها هم شادن - چقدر قانع اند -خدا حفظشون کنه - چقدر شادیشون کم هزینه است .کیک خریدن و پارک رفتن وغذای بیرون رو هر چندوقت یه بار بذار- بچه ها دارن بزرگ میشن و به این ارامش ها احتیاج دارن .چون دیگه بیشتر میفهمند.

سلام مینا جان متشکرم خدا بچه های تو رو هم حفظ کنه من تمام سعی خودم میکنم که بچه هارو خوشحال نگه دارم چون میدونم نبودن پدر شون هر چند هم که انتقا دمیکن ارش براشون سخته از خدا میخوام که بهم کمک کنه این بچه ها رو به سرانجام خوبی برسونم

محمد پنج‌شنبه 22 فروردین 1392 ساعت 02:17 http://mohammadtaghvaii.persianblog.ir/

تولدش مبارک

سلام متشکرم به وبم خوش اومدید به وبلاکت تون سرزدم وب خوبی دارید انشااله سرفرصت میام همه مطلالبش میخونم

مهتاب2 پنج‌شنبه 22 فروردین 1392 ساعت 11:43

به نظرم هم بچه ها هم ادم بزرگه بیشتر از پول لذت میبرن. پول بهشون کادو بدی میرن هرچی خواستن به سلیقه ی خودشون میخرن.

سلام مهتاب عزیز اره مهتاب جون الان سلیقه ها خیلی متفاوت شده من خودم هم برای بچه های خواهرم همین کار میکنم البته این پسر من یک خورده هم مقتصد دیگه حالاخودت حسابش بکن ازداشتن پول چقدر خوشحال میشه

ن پنج‌شنبه 22 فروردین 1392 ساعت 15:02

مبارک باشد این تولد شارده پسر
ایشاالله عروسیش
همیشه شاد باشید

سلام اقای ن متشکرم من هم برای شما وخانواده محترمتون شادی وخوشی ارزو میکنم

یه مامان مهربون شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 14:36

شیرین عسیل جان تولدت مبارکککککککک.

متشکرم مامان مهربون

ساراازکرمانشاه شنبه 24 فروردین 1392 ساعت 17:24 http://dokhtarechagh.mihanblog.com

سلام عزیزم-سال نومبارک عزیزم

سلام سارا جون سال نو شما هم مبارک خوشحالم که برگشتی موفق باشی

مهتاب2 یکشنبه 25 فروردین 1392 ساعت 17:16

زهراجان امیدوارم همیشه در کنار پسرات شاد وخوشحال باشی. راستی خونه ی جدید چطوره؟ ارامش دارین؟

سلام مهتاب جان ممنون من هم برای شما ارزوی ارامش سلامتی و خوشحالی دارم اره عزیزم این خونه با وجودی که قدیم ساخت و تعداد واحدها زیاد اما خوشبختانه مشکلی ندارم دیگه هر وقت خواستم درهر ساعت شبانه روز ازپارکینک برم بیرون یادته که خونه ای قبلی یکی ار همسایه ها که پارگینک نداشت میاورد میذاشت پست ماشین من و واحد روبروی البته الان خوش بحالش شده چون دوتا واحد هم خالیه و اون براحتی از پارکنیک استفاده میکنه البته فعلا

ساراازکرمانشاه چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 20:57 http://dokhtarechagh.mihanblog.com

سلام .شبت شیک .یه سوال تووبلاگم مطرح کردم بیاجوابموبده منتظرتم.بوس

سلام سارا جون از لطفت متشکرم من هم می بوسمت چشم میام سوالت جواب میدم

عسل نصیری چهارشنبه 28 فروردین 1392 ساعت 22:38

شیرین عسل جان تولدت مبارک خداروشکر که روزهای شادی داشتید

سلام عسل عزیز ممنون خدا پسر گل تو هم برات نگه داره

مهربانو پنج‌شنبه 29 فروردین 1392 ساعت 02:14 http://baranbahari52.blogfa.com/

به به تولدش مبارک باشه الهی .. خدا این دوتا مرد خونه ت رو برات نگه داره عزیزم و در کنار هم سالم و شاد باشید

سلام مهر بانو عزیز ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد