هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

مسافرت به شمال

دوستان عزیز سلام هفته پیش  رفته بودم شمال  جاتون خالی خیلی خوب بو د خوش گذشت ماشین دربست گرفتیم از در خونه خواهرم ، ماشین خودم گذاشتم پارگینک اونها تا مشکلی پیش نیاد اون بار که رفتم مشهد گنج زندگی ( پسر بزرگم ) بر داشته بود رفته فکر کنم تصادف هم کرده بود چون سپر کمی یک جاش قر شده بود  بنزین هم که نصف بود پربود و ضبط ماشین هم روشن بود البته پسرم زیر بار نرفت و گفت که دوچرخه  اش خورده به سپر و گیج بنرین هم که خرابه

من هم باهش کل کل نکردم ولی برام جالب که دیگه بعد از اون پشت رل نشست قبلا هر وقت خونه مادرم یا خواهرم که نزدیکه میرفتیم میگفت من  رانندگی کنم و  از وقتی از مشهد برگشتم یک بار هم این درخواست نکرده بهرحال بردم گذاشتم خونه خواهرم که اگر هم یک موقع خواست نتونه سوارماشین شه چون دیگه حوصله مشکل دیگه ایی رو ندارم از شنبه تا سه شنبه هفته پیش تو مجتمع اداره مون بودیم دنیا دختر خواهرم و شیرین عسل کلی بازی کردن خودم و خواهرهام ازکنار هم بودن و امکانات مجتمع که علاوه بر رستوان مجتمع ورزشی استخر و سونا وجکوزی هم داره لذت بردیم پسر بزرگم به خاطر گربه ای دوستش که هنوز هم میهمان ماست ( نمیدونم قبلا نوشتم یانه که دوستش که داشت میرفت امریکا گربه اش سپرده به این اقا که بعد یک دوست مشتر کشون بیاد ببر ه برای خواهرش ولی هنوز که خبری نشده) خوشبختانه پسرم یک کم ارام شده یکی از معلمهای مدرسه شون که گویا تو یکی از بنگاههای محل ما هم کار میکنه( چند شغله اس مثل بقیه برای گذران زندگی ) بهش گفته پسرم خیلی عصبی برو پیش مشاور حالا خدا کنه تا وقتی نوبت مشاوره بشه بیاد بریم پنج شنبه هم گنج زندگی با پدرش رفت شمال عروسی نوه خاله پدرش اولش میگفت برم برات خبر بیارم گفتم مادر اگر دوست داری و فکر میکنی بهت خوش میگذره برو من احتیاج به خبر ندارم  خلاصه با پسر عموش رفت لباس خرید و وسط راه پیاده شده بود خودش اومد خونه گفت که پسر عموم کارداشت شب که داشتم می بردم خونه خواهرم که بیان دنبالش پدرش زنگ زد که  برادر زاده اش تصادف کرده و علتش هم این بوده که دونفر زورگیر خفتش کردن و موبایل ایفون 5 اش رو ازش گرفتن این هم با موتور دنبالشون رفته و تصادف کرده  و بیمارستان بخاطر همین دیگه شب نمیرن ( خوشبختانه چیزی نشده و کمی زخم سطحی برداشته بود که مرخص شد  والان شمال) فردا صبح دوتایی میرن پسرم شب خونه خاله اش موند و من و شیرین عسل برگشتیم خونه مسئولیت مراقبت از گربه هم با شیرین عسل بود نمیدوند چطوری قربون صدقه گربه میره مثل یک نوزاد بغلش میکنه و میگه قربونت برم چقد ر تو نازی میگم مادر حیف تو نیست قربون این بری میگه مامان ببین چقدر نازه گنج زندگی هم دیشب برگشت رفتیم دنبالش اوردیم گنج زندگی چهارشنبه قرار شد برامون نوشابه بخره رفت بیرون وقتی برگشت دیدیم یک فانتا خریده که نارنجی بهش گفتم تو که نوشابه مشکی دوست داری گفت ولی شما نارنجی بخصوص فانتا دوست داری ولی همیشه مشکی میخری من هم دلم خواست نوشابه مورد علاقه شمارو بخرم یک احساس خیلی خوبی بهم دست داد با تمام خشونتی که تو رفتارش هست گاهی با این کارهاش  نهایت علاقه اش بهم نشون میده خدایا کمکم کن این بچه ها به بهترین نحو بزرگ کنم خودت پشتبان همه بچه ها منجلمه بچه های من باش0

نظرات 13 + ارسال نظر
زنده یکشنبه 10 شهریور 1392 ساعت 16:27 http://blacklotus4.mihanblog.com

خوندم.مثل همیشه زیبا و روون و پر از احساس مادرانه.

سلا م اقای زنده متشکرم

ن یکشنبه 10 شهریور 1392 ساعت 21:16

شاید پسر ها همه این طوری باشند
پسر من هم امکان نداره وقتی ناهار و یا شام را خورد از مادرش تشکر نکنه
البته مادرش هم خیلی هواشو داره کلی تا حالا براش وام گرفته از وام ماشین و موبایل و لب تاب بگیر تا بیمه ماشین اش

سلام اقای ن خوش به حال پسرتون با این مامان که اینقدر هواش داره میدونم شما هم تا جایی که بتونید کمکش میکنید واقعا بچه هایی که پدر و مادر خوب دارن خوش بحالشون میشه انشااله همه بچه ها زیر سایه پدر و مادری خوب باشن خدا شما و خانم رو برای بچه هاتو حفظ کنه امین

میترا سه‌شنبه 12 شهریور 1392 ساعت 14:29 http://roozmarregi4645.persianblog.ir

همیشه به سفر دوستمممم ..... خدا پشت و پناه بچه هات هست اصلا نگران نباش .... انشاا... همیشه شاهد موفقیتهاشون باشی گلم

سلام میترای عزیز متشکرم

میترا چهارشنبه 13 شهریور 1392 ساعت 14:35 http://roozmarregi4645.persianblog.ir

سلام زهرا جان ،‌خواستم رمز رو خصوصی برات بزارم اما اینجا اصلا ایتمی به نام خصوصی نداره ... راهنماییم کن لطفاً

سلام میترا جون تو وبلاکت توضیح دادم

یه مامان مهربون شنبه 16 شهریور 1392 ساعت 12:16 http://www.nikzad.niniweblog.com

خدارو شکر که این چند روزه رو خوش بودین و باز خدارو شکر که گنج زندگی کم کم داره باهاتون کنار میاد و رفتار مناسبتری رو در پیش گرفته.

سلام مامان مهربون عزیزم متشکرم فعلا خوبه کلا این بچه ها من نوسانات اخلاقیشون زیاده خدا بهم رحم کنه

عسل نصیری یکشنبه 17 شهریور 1392 ساعت 18:35 http://asalnasiri.blogfa.com

سلام زهرا خانوم گل خداروشکر که اوضاع ارومه وشماهم درارامش هستید همیشه شاد باشید خدا پسرای گلتونو براتون حفظ کنه

سلام عسل عزیزم متشکرم امیدوارم پسر گل تو هم زودتر برگرده پیشت وخداوند برات حفظش کنه

مانیا پنج‌شنبه 21 شهریور 1392 ساعت 11:56

سلام زهرا جان. من مانیا هستم. ارشد روانشناسی ام. راستش اینه که ما داریم با دوستم راجع به زنان و دخترانی که جدا شدند یا در آستانه جدا شدن هستن، پژوهش انجام می دیم و پرسشنامه داریم. نصف کار و انجام داده بودیم که دیگه تو دادگاهها راهمون ندادن و گفتن اینجا جای اینکارا نیست!! حالا ما موندیم و پرسشنامه هامون که 10 تایی ش فقط توسط دوست و آشنای خودمون پر شده. اومدم اینجا که از تو هم کمک بگیرم البته اگر مایل باشی. احتیاجی به نوشتن اسم نیس و اطلاعات شما محرمانه می مونه و فقط به نتیجه تحقیق ما کمک می کنه. ممنون می شم اگر برای من به ادرسی که نوشتم ایمیل بفرستی و اگر مایلی ایمیلت رو به من بدی تا پرسشنامه رو برات بدم. اگر هم مایل نیستی باز به من خبر بدی ممنون میشم ، که انتظار بیهوده نکشم.
ممنون که بهم گوش دادی

سلام مانیا جان برات ایمیلم میفرستم اگر خواستی میتوانم از به یکی از دوستام که جدا شده هم بدم برات پر کنه اگر پرسشنامه رو فرستادی اینجا یاداوری کن که ایملیم چک کنم

مهتاب2 پنج‌شنبه 21 شهریور 1392 ساعت 15:42

عزیزم خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم. خوشحالم سفر بهت خوش گذشته، برای اخلاق گنج زندگی هم مطمئنم یکی دو سال دیگه کاملا خوب بشه، پسرا تو این سن اخلاقاشون خیلی عجیب وگاهی غیر قابل تحمل میشه. خیلی خوبه که باهاش کل کل نمیکنی.

سلام مهتاب عزیز متشکرم میدونم پسرها تو این سن این مشکلات دارن ولی نبودن پدرش و درگیر شدنش با موضوع خیانت پدرش و اینکه من نمیدونم چه اثراتی روش گذاشته مسئله رو برام مشکل کرده و باعث نگرانیم شده روز سوم مهر وقت مشاوره گرفتم اگر هم نیاد خودم میرم توکلم به خداست که کمک کنه برام دعا کن

ساراازکرمانشاه جمعه 22 شهریور 1392 ساعت 21:49

سلام خانم زیبا
در زندگی محتاج دو چیز باش:
قلبی که دوستش داری و قلبی که دوستت داره

سلام سارای عزیزم یک دنیا ممنون از محبت هات

زیتون سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 10:42 http://zatun2002.persinblog.ir

سلام
اکنون که وارد فصل سرما می شویم سعی کنیم شب ها خوراکی سرد واسترس دار مثل کله پاچه ، چلوماهی ، شیربا هندوانه ، شیربدون خرما ، شیرکنار برنج ، ماست با برنج ، ...نخوریم
فرزندیکی ازاهالی محل که کمترازده سال دارد سکته کرده ونیمی ازبدنش فلج شده یکی ازدوستان شب شیربا هندوانه کنارهم خورده دچارخون لختگی وسکته شده
روزانه 300نفردرایران دچار سکته مغزی میشه
مراقب خوراکی خودباشیم وآنرا مدیریت کنیم

سلام زیتون عزیز از اطلاعاتی که نوشتی خیلی متشکرم سعی میکنم حتما رعایت کنم موفق باشی گلم

ساراازکرمانشاه سه‌شنبه 26 شهریور 1392 ساعت 16:35

میلاد مسعود ولی نعمت ما، آقا امام رضا مبارک

سلام سارای عزیز من هم تولد امام رضا تبریک میگم انشااله هممون رو حاجت رو کنه

شیرین امیری چهارشنبه 27 شهریور 1392 ساعت 17:51 http://zanedovomnashodam.persianblog.ir/

خدا گل پسراتونو حفظ کنه به نظرم با پسرا تو دوران بلوغ باید مدارا کرد و لاغیر
خدا هم انشاالله کمک میکنه
گاهی ترجیخ میدم پسرام همون نینی کوچولو باقی بمونن
بزرگ که میشن رابططه باهاشون سخت و میشه ونیاز به ادمی کاملا کاربلد وقوی داره
یه عالمه کتاب میخونم اما بازم گاهی برخوردم نادرسته
تازه هنوز پنج شش ساله هستن

سلام شیرین عزیز واقعا باید فقط مدارا کرد کتابهای مناسب خوندن خیلی خوبه به ادم کمک میکنه شما انشااله مشکل کمتری خواهید داشت چون شوهرت باها همراه هست من شاید فشار زیادی تحمل میکنم که گاهی اینقدر ناراحت وخسته میشم البته اینم بگم که شوهر من اگرهم بود غیر از سر بار بودن ( یک مشکلی مثلا داشت حل میکرد برای پسرم در رابطه به موبایل گم شده که خدا رحم کرد و به خیر گذاشت نمیدونم این مرد عقلش از دست داده)کار دیگه نمیکرد کلا متخصص خراب کاریه

ساراازکرمانشاه دوشنبه 1 مهر 1392 ساعت 17:18

پاییزت پر از رگبار آرزوهای قشنگ

اولین لحظه های پاییزت از نم نم باران خوشرنگ

و من آرزومند آرزوهایت . .

سلام ساراجون متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد