هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

اردیبهشت ماه

سلام دوستان خوبم با عرض معذرت از تاخیر در نوشتن 0 این روزها خیلی سر حال نیستم نمیدونم چرا از خواب که بیدا رمیشم تما م مفصل های انگشتام درد میکنه 0 عضله های پام درد میکنه مدتی طول میکشه که بهتر شم ولی عضله های پام دردش تقریبا تمام روز  ازارم میده 0 پسر ها هم خوب هستن شیرین عسل کلاس ریاضی و عربی میره گنج زندگی هم گاهی میگه از فردادیگه شروع میکنم به درس خواندن برای امتحان البته این فردا معلوم نیست کی از راه برسه این روزها سعی میکنم کمتر باهاش کل کل کنم حتی وقتی گربه رو تو پذیرایی ول میکنه سعی میکنم چیزی نگم تا براش داره بره از دعوای اخری  که با گنج زندگی عید داشتم 0 فکر کردم که این من هستم که باید تحملم بالا ببرم گاهی یک تذکرهایی بهش میدم چند روز پیش بهش  گفتم پسر جان چرا بمب تخریب روحیه شدی 0 بخدا میتونی با زبان خوش و ادب هم حرفت بزنی . میگه اخه نمیدونی من و دوستام چطوری با هم حرف میزنیم من که تو خونه با ادب حرف میزنم 0 گفتم خدا رحم کنه0 بعد یا 14 سال پیش که بچه هام کوچک بودن و اینقدر با ادب که هر کسی میدید تعجب میکرد بچه های به این کوچکی اینقدر مودبند و کلمه مثل لطفا ، متشکرم 0000 مرتبا استفاده میکن همون موقع ها یک روز از سر کار برمیگشتم سوار مینی بوس بودم چند تا پسر دانش اموز که راهنمایی یا سالهای اول دبیرستان بودن سوار شده بودن و اینقدر باالفاظ زشت با هم حرف میزدن که فکر کردم یعنی بچه های من هم بزر گ شن اینطور میشن 0  و متاسفانه الان پسر من هم همانطور شده 0 حتی حاضر نیست بامن جایی بیاد

نظرات 1 + ارسال نظر
مجید یکشنبه 28 اردیبهشت 1393 ساعت 08:30

ببینید این چطوره

تو سنیه که باید بهش مسئولیت بدید و باهاش مثل آدم بزرگا برخورد کنید تا از شخصیتش لذت ببره و برای نشون دادن خودش و رو بودن از بی شخصیتی استفاده نکنه.

زیاد باهاش مشورت کنید و یه سری از کارهای شیرین عسل رو بخواید که اون انجام بده.

یواش یواش باید آماده بشه برای قبول مسئولیت

ببخشید که نظر دادم و البته پیشنهاد و خودتون با تجربه و با صلاحیتید

سلام اقا مجید .ممنون از نظرتون ، خیلی سعی میکنم بهش مسئولیت بدم ولی متاسفانه از قبول مسئولیت فرار میکنه یکبار قرار شده چک هایی که برای مدرسه شیرین عسل باید میدادم قرار شد ببره مدرسه تحویل بده ولی عصر که اومدم دیدم نرفته گفت خواب موندم گفتم اگر بیدا ر شدم میبرم بهش میگم پسر جان من روی حرف تو حساب کردم . خلاصه که بچه بزر گ کردن خیلی سخته قدر پدر ومادر تون بدونید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد