هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

توقع

سلام دوستان خوبم ، طاعتون قبول درگاه حق تعالی . این روزها با کم نشدن ساعت کار  در ماه رمضان اکثرا " میدونم که خسته و کم انرژی هستید من که به هیچ کارم نمیرسم ساعت 5 میرسم خونه یک ساعت میخوابم ( چون دیگه نمیتونم سر پا باشم )تا افطاری درست کنم و گاهی هم از بیرون تهیه میکنم0 وشام درست کنم . و جمع و جور کنم میشه ساعت یک  بعداز نصف شب همون موقع یک چیزی میخورم میخوابم سحر هم بیدار نمیشم 0 پسر ها م هم مشغولند بزرگه درسهای دانشگاه غیرحضوری خارج از کشو ر که قبول شده بودشروع شده و چون به زبان انگلیسی هم هست حسابی گرفتا رشده البته این باعث نشده که دست از بازیهای کامپیوتری و رفتن همراه با پدرش به ویلای عمه اش برداره این هفته گویا غیر از عمه و شوهر عمه و پسرم و پدرش و نوه 7 ساله عمه اش کس دیگه نبوده 0 زن عموش رفته مکه با خواهر و خواهر زادهاش و گویا به کسی هم نگفته و فکر کنم کلا میانه  همه شون با هم شکر آ ب باشه کلا اینها باهم که جمع میشن نهایتا سر مسائل پیش پا افتاده با هم درگیر میشن و بعد یکی واسطه میشه آشتی کنن0 پسر کوچکم هم میره کلاس بدنسازی با دوستش دیروز نزدیک200 هزار تومان براش لباس گرفتم عجب گرانی شده 0 هفته پیش خواهر شوهر بزرگه زنگ زده بود و هی میگفت چه خبر وسط صحبت مون تلفن قطع شد و هرچی خونه اش زنگ زدم کسی گوشی رو برنداشت فرداش دوباره خودش زنگ زد دوباره بین هر دو جمله میگفت چه خبر  من هم نگران شدم  حس کردم میخواد چیزی بگه اخرش گفت میخوام بیام پیشت با هم بیریم پیش رئیس کل تون برای استخدام نوه ام دود از کله ام بلند شد . گفتم والا من نمیتوانم باهات بیام اصلا ایشون به کسی وقت ملاقات نمیده بخصوص کارمندا . یک کم ناراحت شد گفت خوب خودم تنها میرم . من موقعی که کتابدار دانشگاه بودم ایشون استاد دانشگاه بودم و بامن با احترام و محبت رفتار میکرد وام هام زود امضا میکرد 0 گفتم پس زنگ بزن از منشی اش  وقت بگیر حالا از اون روز دیگه جرات نمیکنم تلفن جواب بدم . نمیدونم چه فکری با خودش کرده اگر اینطور باشه که هر کدام از کارمندا چند فامیل نزدیک دارن میارن برای استخدام حالا جالب اینجاس که حتی رشته این آقا پسر (نوه خواهر شوهرم) هم ربطی به سارمان ما که اقتصادی نداره  رشته اش محیط زیسته 0  نمیدونم چرا اینقدر از همدیگه توقع نابجا داریم واقعا اگر برام میسر بود اینکار میکردم و لی از اینکه تو  محذوریت اخلاقی قرار بگیرم بدم میاد 0 سال 76 هم همین بلا سر من اورد من تازه از مرخصی زایمان و بدون حقوق برگشته بودم و تعاونمون وسایل صوتی تصویری اورده بود و قسطی میداد البته به شرط اینکه افزایش سرمایه بدیم و من اون موقع شرایط مالی مناسب نداشتم  . یک روز دیدم این خانم با دخترش اومدن و گفتن  ما میخوام ویدئو قسطی بخریم و من مجبور شدم تعدادی چک بابت افزایش سرمایه و تعدادی هم برای اقساط ویدئو اونها بدم و بسختی تونستم امورات خودم بگذرونم البته اونها ماهانه اقساط رو بهم میدادن ولی افزایش سرمایه رو باید خودم میدادم و خیلی تحت فشار بودم 0ولی کاری بود که میتونستم ولی الان امکانش نیست باهاش مساعدت کنم و لابد الان هم از دستم ناراحت شده 0 

 موضوع دیگه که میخوام راجع به اش بنویسم اینکه مادر یکی از دوستام گفته زهرا نمیخواد شوهرش ببخششة؟ امروزهم یکی از دوستام همین به من میگفت و استدلالش هم داشتن دوتا پسر بود 0 حرف من اینه که شوهرم اصلا هیچ تلاشی برای این امر نکرده نه خونه ایی  تهیه کرده و نه درخواست بخشش و علتش هم اینکه اصلا خودش مقصر نمیدونه ؟ حالا این کار عاقلانه ایی که من اشتباه 20 سال پیش تکرار کنم و دوباره خودم خونه تهیه کنم ( اونموقع میگفت که عاشق ام هست و دوستم داره اما حالا چی)با توجه به شرایط الان ؟ میدونم بچه علاوه بر مادر به پدر هم احتیاج داره ولی به چه قیمت ؟ البته دوستم قبول کرد که با این شرایط  درست نیست که من دوباره  اشتباه قبل تکرار کنم باتوجه به بی اعتمادی که من الان نسبت به شوهرم دارم 0 نظر شما چیه؟

نظرات 19 + ارسال نظر
نادم چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 15:50 http://aziiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiizam.blogsky.com

روی من شرط ببند
تمام "دل" ها را رد کرده ام
چشم بسته این قمار را می برم
دوست داشتن تو..
دلیل که نه...!!!
دل می خواهد...

سلام 0ممنون از حضورتون

مطهره چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 17:07

سلام.. نماز و روزتون قبول..برای آشتی به نظرم طرفی که اشتباه کرده باید جلو بیاد و طلب بخشش کنه .... ولی با این شرایط شما تایید میکنید اشتباهشو

سلام مطهره جان ، متشکرم از نظرتون نظر خودم هم همینه

ن چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 18:45

بعضی وقتا آدم هنگ می کنه یعنی در مقابل یک پیشنهاد نمی تونه چی تصمیم بگیره رن عمویی داشتم خداوند روحش را شاد کنه خیلی دوست داشتنی بود همیشه اینو می گفت یک بار سرخ شو یک عمر راحت باش
چند وقت پیش یک آقایی به فروشگاهمون مراجعه کرد قیافه اش آشنا بود یعنی تو خونه بغل دستی هنگام برداشتن لاستیک ماشین گرفتار شد به پلیس 110 زنگ زدیم که نیامد ایشان هم انقدر ننه من غریبم بازی در آورد تا ولش کردیم رفت
حالا با این ذهنیت اومد حدود بیست هزار تومن وسایل برداشت توی یک کیسه پلاستیک گذاشت موقع حساب کردن گفت کارت نیاورده ام
منهم وسایل را تقدیمش کردم رفت که رفت
واقعا از این کار خودم هنوز هم تعجب می کنم اینگار سحر شده بودم و یا هیپنوتیز
دو سه روز قبل هم دو پسر جوان مراجعه کردند و یک اسکناس ده هزار تومانی را دو پنجی خواستند من دو تا پنجی را بهشون دادم و دهی را گرفتم این کار را تا امروز نکرده بودم دهی را که نگاه کردم دیدم قلابی است جوانها هم مثل باد فرار کردند
البته این قضیه ربطی به مطالب شما ندارد
منظور من این بود با همه ی زرنگی آدم بعضی وقتا به قول فوتبالیست ها لایی می خورد
وقتی کسی بعد مدت ها تماس میگیره و حالی می پرسه حتما التماس دعا دارد البته اون بندگان خدا هم بی تقصیرند کار نیست به هر جایی یک چنگ می اندازند تا شاید بگیرد
در باره سئوالی که کرده بودید باید بیاید عذر خواهی کند وگرنه
مردا آدم های بی چشم و رویی هستند میدون بهشون بدی یک چیز هم طلب کار می شن
بعدش به قلب خودت مراجعه کن که هنوز دوستش داری و یا می خوای به خاطر بچه ها فدا کاری کنی

سلام با تشکر از حضورتون و راهنمایی هایی که میکنید . فکر کنم برای همه ما این حالت سحر شدن پیش اومده باشه . این نوه خواهر شوهرم خیلی راحت میتونه تو دانشگاهی که مادر ،پدر و مادربزرگش( خواهر شوهرم) استخدام بشه دانشگاهش دولتی هم هست . باتوجه به اینکه خیلی علاقه به استخدام تو بانک دارن نمیدونم چرا بچه رو راهنمایی نکردن بره یک رشته که در ارتباط با ان باشد بخونه . البته مشکل بیکاری که واقعا وحشتناک شده . در مورد شوهرم تنها احساسی که نسبت بهش دارم دلسوزی چون ذاتا ادم بدی نبود البته خیلی خود خواه بود . ولی بخاطر بچه ها فکر کنم اشتباه باشه چون الان بچه ها پدر میخواستن و من کمک وقتی چند سال بگذره دیگه به قول قدیمی ها از اب وگل در امدن و باید برن زندگی جدیدی رو برای خودشون تشکیل بدن

مهتاب۲ پنج‌شنبه 19 تیر 1393 ساعت 18:33

عزیزم نماز روزه ت قبول.برا منم دعا کن.چقدر خواهر شوهرت سر خوشه‌. خوبه واقعا میتونه چنین چیزی ازت بخاد.در مورد همسرت هم اون باید خودش پیشقدم بشه. که من میدونم بعد چند سال دیگه سر شکسته پیشت بر میگرده وچون طلاق هم نگرفتی کار اونو اسونتر میکنه

سلام مهتاب جان ، واقعا زیادی سرخوش که هست ولی این زن باور کن جونش رو هم برای این دوتا بچه اش میده 0 ولی برام جالب که پسر اولیش که از شوهر اولشه رو اصلا نمی بینه البته اون از نوزادی پدرش بزرگ کرده

همدل جمعه 20 تیر 1393 ساعت 01:46

خانم های مطلقه ی عزیز از 20 ساله تا 50 ساله اگه نیاز عاطفی به پسر بی آزار که مجرد و مومن وبا ادب باشه دارید که میدونم دارید خصوصیات و سلایقتون را با کمی از مشخصات ظاهری اگر دوست داشتید به zeytun83@yahoo.com ایمیل کنید تا اگه مورد مناسبی بود بدون هیچ گونه هزینه ای معرفی بشه دعای شما ولذتتون که حقتونه برای من بسه مطلقه بودن همیشه درد نیست اگه به هم کمک کنیم گاهی شیرین ترین نعمت هم میشه این هم شماره برای کسایی که خجالتی ان 09382592959 پیام بزنید و هیچ وقت نذارید دو اتفاق بد براتون بیفته یکی اینکه به خاطر نیاز جنسی وبی اعتنایی به اون روزی به حرام راضی بشید و دو اینکه صرفا بخاطر فشار نیاز جنسی فکر کنید طلاقتون اشتباه بوده و ایکاش این کار را نمیکردید درحالی که پسر های مومن ودرستکار و مجرد زیادی پیدا میشن که حتی خوابش را هم نمیبینید که با شور و اشتیاق و عاطفه ی فراوان به خاطر حفظ ایمانشون با شما صیغه بشن و حتی با کمال تعجب حاضر باشن بدون دخول فقط با شما باشند تا خلا های عاطفی و عمیق خود وشما را پر کنن زیاد از این پسر ها را میشناسم که اگرچه پشتوانه ی مالی توانایی نیستن ولی یه دنیا صفا و آرامش را با خودشون حمل میکنن
التماس دعا به همتون javascript:void(0);

سلام ، من که فعلا مطلقه نیستم . ونسبت به جنس مذکر اینقدر بدبین هستم که اگر روزی هم طلاق بگیرم ترجیح میدم با دوستان همجنسم به گردش وتفریح برم و لی این کامنت تایید میکنم شاید بدرد بعضی از خوانندگان بخورده

سینا جمعه 20 تیر 1393 ساعت 17:11

سلام دوست عزیز


عصر آدینه تون به خیر


با شناختی که از شخصیت مرد و زن دارم ، کینه و نفرت مردها هم مثل عشقشون سطحی و گذراست ، ولی در خانم ها برعکس ! هم دیر عاشق میشن و هم دیر به نفرت میرسن ، ولی عشق و نفرتی عمقی دارن . . .

با پیش فرض فوق اگه احساس می کنی واقعا نمی تونی ببخشی یا می بینی که نه خودت تغییر کردی و نه همسرت ، بیهوده تحت تاثیر احساسات زودگذر و القائات اطرافیان، تصمیم احساسی نگیر . . . البته این به این معنا نیست که تو « نه » بگی و همه ی کاسه و کوزه ها رو سر خودت بشکنی!!! بلکه همونطور که خودت هم گفتی براش (( شروط عقلی وعملی )) بگذار . . . بخشش واقعی وقتی اتفاق می افته که اراده ی تغییر در هر دو طرف وجود داشته باشه و هر دو طرف به باور نیاز به تغییر و خواست همگرایی رسیده باشن و این تغییرات رو عینی ببینن . . . ولی اگه ارداده ی تغییر و فرصت دوباره نباشه و صرفآ از روی احساسات و فشار اطرافیان باشه ، یک دمل چرکینه که هر روز ممکنه با هر اتفاق یا به هر دلیلی دوباره سر باز کنه و سرخوردگی ها و واخوردگی های قدیمی خودش رو با شدّت و حدّت بیشتر نشون بده !

اما اگر دیدی و حس کردی که واقعا تغییر کرده و یا با شناختی که از ایشون داری می دونی که می تونه تغییر کنه ، بهش فرصت بده و کمکش کن و همزمان با تغییراتی که می بینی ، باورهای ناصواب خودت رو هم تغییر بده . . . البته بهتر از من می دونی که تغییر بسیار بطئی و کند اتفاق میفته و نباید انتظار تحوّل داشته باشی ! پس اگه بهش فرصتی دوباره دادی ، تا جایی که ممکنه صبور باش و بهش کمک کن . . .

ولی در نهایت این رو بدون که این خود تو هستی که تصمیم می گیری و باید با عواقب خوب یا بد تصمیم خودت هم مواجه بشی . . .

صراحت لهجه ام را ببخش . . .

سلام اقا سینا متشکرم از اینکه وقت گذاشتید خواندید و بطور کامل و مبسوط نظرتون برام نوشتید 0

محبوب شنبه 21 تیر 1393 ساعت 12:50 http://fanouserah3.blogfa.com

خسته نباشی سر بی دردسر را دستمال نمی بندند فعلا داری زندگیت را می کنی از من توصیه حالا که خرجت با خودته دلیل نداره بابات یکی دیگه باشه مواظب خودت باش

سلام دوست عزیز، با نظر شما موافقم .متشکرم

ملی یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 13:52

زهرای عزیز
نظر من نظر خودته شوهرت حتی حاضر نیست پولی بابت بچه هاش خرج کنه کلا خودشو از پدر بودن معاف کرده چه برسه به همسر بودن به نظر من تو زن خیلی قوی ای هستی وقتی شوهرت ی عکس العمل کوچیک هم نکرده تو میتونی چیکار کنی مگر اینکه چند نفر باهاش برن صحبت کنن ی کم وظایفشو بهش یاداوری کنن ولی به هرحال زندگی خودته اگه فکر میکنی بهتره سایه پدر بالا سر بچه هات باشه پس اشتی کنی بهتره و البته اینکه اون زن از زندگی شوهرت رفته بیرون تو هم که قصد طلاق نداری شاید اشتی کنی برات بهتر باشه.
من برا خواهرم روم نشده برم صحبت کنم چطور بعضی ها اینقدر توقع دارن

سلام ملی جان، متشکرم از حضورت و نظر چند جانبه ات . فکر میکنم شوهرم این کار حق خودش میدونسته وپشیمانی هم در کار نیست . فکر میکنم اگر من بخوام برای اشتی پیش قدم شم بزرگترین اشتباه زندگیم مرتکب شدم .درمورد رفتن اون زن هم مطمئن نیستم چون شگرد اون خانم این بود که یک مدت میرفت و بعد یکدفعه پیداش میشد. در مورد خواسته خواهر شوهرم باید بگم که خیلی رو داره بقول شما ادم برای خواهر و عزیزان خودش روش نمیشه بره رو بندازه ( البته نتیجه ایی نداره مگر اینکه به روسای بالایی وصل باشی) .

فاطمه یکشنبه 22 تیر 1393 ساعت 19:00 http://http://hametalasham.blogfa.com/

سلام ماه رمضان مبارک خودت و خونوادت زهرا جون
. چه خوب که به خواسته نا معقول خواهر شوهر جواب منفی دادی
چند روز پیش یه جایی بودم یکیو گذاشته بودن بلد نبود از رو نامه های قبلی نامه بنویسه ینی نزاشته بودن حتی کار آموزی کنه چند وقت ... بخاطر نا وارد بودنش تشنه و گشنه هی رفتم بالا پایین... به نظرم این ادم جاش اونجا نبود و شاید با واسطه گذاشته بودنش که ارباب رجوع باید معطل و سر گردون میشد
در مورد برگشتت با نظر سینا موافقم
از رفت و آمدش با خونواده پدریش ناراحتی ولی اینم میگذره اون به این رفت و آمد احتیاج داره الان. نمی دونم پسر من بزرگ شه به این راحتی اظهار نظر می کنم؟

سلام فاطمه جان ، متاسفانه ادمهای ناکارامد و نالایق به صرف پارتی دارن استخدام میشن 0 من اول استخدامم همکاران قدیمی ام تقریبا همه شون علاوه بر سواد دانشگاهی از سواد کاری بالایی برخوردار بودن و اکثرا حتی از نظر ظاهری هم ادمها ی خوشتیب بود( زن ومرد) ولی الان متاسفانه حتی اگر سواد دانشگاهی هم دارن ولی اکثرا حتی نمیخوان چیزی یا بگیرن خدا عاقبتمون بخیر کنه0
درست میگی اقا سینا از تمام جهت موضوع برگشتن ارزیابی کرده ازهر دوی شما متشکرم 0من از رفتنش پیش خانواده پدرش ناراحت نیستم ولی متاسفانه اونا اصلا رعایت نمیکنن این بچه چقدر صدمه دیده و باید به حال خودش بگذران 0 در مورد پسر تو باید بگم که الان چون کوچکه دستت بازه که اونطوری که می خوای بزرگش کنی البته اگر ژنتیک در نظر نگیریم انشااله بچه خوبی بشه و زحماتت جبران شه0

ماه پری دوشنبه 23 تیر 1393 ساعت 08:12

http://mahpari.blogsky.com/
به من سر بزنید
منتظرم
ممنون

سینا پنج‌شنبه 26 تیر 1393 ساعت 11:50

الهی! چون حاضری چه جویم، و چون ناظری چه گویم؟
الهی! هر روز که برمی‌آید، ناکس‌ترم، و چنان که پیش می‌روم، واپس‌ترم!
الهی! تو بساز که دیگران ندانند، و تو نواز که دیگران نتوانند.
الهی! چون توانستم، ندانستم، و چون که دانستم، نتوانستم.
الهی! بیزارم از آن طاعتی که مرا به عُجب آرد، و بنده آن معصیتم که مرا به عذر آورد.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتم، و بینایی ده که در چاه نیفتم.
الهی! هر که را عقل دادی، چه ندادی؟ و هر که را عقل ندادی، چه دادی؟!
الهی! اگر به «دعا» فرمان است، قلم رفته را چه درمان است؟
الهی! ابوجهل، از کعبه می‌آید! و ابراهیم از بتخانه! کار به عنایت بود، باقی بهانه.
الهی! هر که را خواهی برافتند، گویی با دوستان تو درافتد.
الهی! «دعا» به درگاه تو لجاج است، چون دانی که بنده به چه محتاج است.
با صنع تو هر مورچه رازی دارد با شوق تو هر سوخته نازی دارد
ای خالق ذوالجلال نومید مکن آن را که به درگهت نیازی دارد . . .


============= فرازهایی از مناجات خواجه عبدالله انصاری

سلام دوست عزیز


ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات و عرض تسلیت به مناسبت ایام ضربت خوردن و شهادت مولی الموحدین ، حضرت علی بن ابی طالب (ع) ، التماس دعای خیر در این روزها و شب های عزیز دارم . . .

حاجت روا باشید . . .

طاعات شما هم قبول باشه انشااله تو این روزهاو شبهای عزیز خداواند برای هممون عاقبت به خیری رقم بزنه0 ومتشکر از مناجات زیبای خواجه عبداله انصاری لذت بردم

رضا جمعه 3 مرداد 1393 ساعت 18:20 http://jahanbanoo.ir

با سلام و ادب
مایل به قرار دادن بنر تبلیغاتی 240*120 در وبلاگ شما می باشیم.
لطفا شرایط را ارسال فرمایید.

با تشکر
مدیریت جهان بانو

سلام جها ن بانو ، میتوانید فقط با قوانین و مقررات کشورمون مغایر نباشه

[ بدون نام ] شنبه 4 مرداد 1393 ساعت 12:05

http://zanoboose.blogfa.com/
مطالب این وبلاگ خوندنی است

سلام چشم البته تو مدت چند بار اومدم از مطالبی که مینویسی استفاده کردم

معین دوشنبه 6 مرداد 1393 ساعت 09:38 http://modjtanha.blogsky.com

salam bar yeganeh madar mehrban
manam to sharayet shoma bodam midoni injor vaghta faghat shenakht nesbat be taraf mitone rah gosha bashe va komaket kone.omidvaram behtarin tasmim ro begiri montazere khabarhaye khobi az shoma va pesareton hastam.mamnon ke behem sar mizanid baz ham montazereton hastam

سلام متشکرم درسته نهایتا خود ادم که با توجه به شرایط تصمیم نهایی میگیره و عواقبش رو باید تحمل کنه 0 من هم از خدا میخوام که برات خیر رقم بزنه 0 هر وقت میام به وبلاگت کلی انرژی مثبت میگیرم چون تمام مطالبی که مینویسی با محتواست

عسل نصیری شنبه 18 مرداد 1393 ساعت 13:28

سلام عزیز دلم خوبی؟راستش من خیلی اومدم نوشتم که خانومی رمزو کجا بنویسم برات که شما جواب ندادی اما توروخدا فکر این شوهرو از سرت بیرون کن به حرف هیچ کسی هم گوش نکن اگه اونا جای شما بودن ادبش میکردن و اصلا هم ازش نمیگذشتن مردم فقط برای دیگران خط و نشون میکشن و ادم خوبه میشن وقتی خودشون تو این موقعیت بیافتن همه این حرفای خوب یادشون میره!
تو بهترین مادر دنیایی همسرت لیاقت نداشت اگه عاقل بود بدست و پات میافتاد ولش کن و اعصابتو با حرفای صد تا یه قاز ادمای جاهل درگیر نکن خدا بهت سلامتی و شادی روز افزون بده

سلام عسل جون ، کاملا حق باتوست عزیزم تو قسمت تماس باشما در سمت راست وبلاگم میتونی پیام خصوصی بذاری

یه مامان مهربون پنج‌شنبه 23 مرداد 1393 ساعت 08:54

سلام زهرا جان خوبی خانم ؟ عجب بساطیه عجب رویی !!! خدت رو ناراحت نکن امیدوارم گنج زندگی توی امتحاناتش موفق بشه و بتونه پله های پیشرفت رو طی کنه ، ضمناً وقتی آدم صحبتی میکنه باید همه جوانب رو بسنجه من توی پستهات ندیدم که همسرت اصلاً عذرخواهی کرده باشه یا تلاشی که بخواد به این زندگی برگرده و ظاهراً که براشون مهم نیست اونوقت یعنی هم پاشی خونه تهیه کنی و هم ازشون دعوت بعمل بیاری تشریف بیارن سر خونه زندگیشون؟!!! بعد نقش شما و همسرتون عوض نمیشه عایا؟!!!!
برات بهترینها رو آرزو میکنم عزیزم.

سلام دوست عزیزم ، عذرخواهی هیچی هنوز هم طلبکاره فقط به این رسیده که گند زده به زندگیش ولی من رو مقصرتر ازخودش میدونه در مورد عوض شدن نقش ها متاسفانه از اول من این اشتباه کردم به هرحال من دیگه تحمل اون ندارم تازه الان که ارام شدم میفهم که اون موقع با اون زندگی میکردم چقدر تحت فشار بودم دیگه اصلاتحمل اون وضعیت ندارم

یه مامان دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت 09:57

سلام زهرا جان یه کامنت گذاشته بودم برای این پستت نمیدونم نوشتم ننوشتم تو ذهنم گذاشتم ولی برات نوشته بودم که گلم چرا تو باید همه چی رو آماده کنی اونم برای کسی که اشتباه به اون بزرگی کرده و حتی قبولش هم نداره ، عزیزم میدونم که خیلی سخته بزرگ کردن بچه اونم دوتا اونم پسر ، ولی اون باید بیاد همه چی فراهم کنه تا بعد تو با گذاشتن شرایط بسیار اگه خواستی برگردی ، ول کن تیر و طایفه اونا رو اونا فقط به فکر استفاده و منفعت خودشونن، چند روز پیش عمه دخملی تماس گرفته میگه دلم تنگ شده و.... بذار بیام ببینمش میگ بعد دو سال الان یادت افتاده ؟ بعدهم من از همه حقوقم گذشتم که ریختتون رو نبینم حالا هم حق منو ندین هم راحت عین عزرائیل بیاین بالا سرم !!!!!!! البته خوب ملایم حرف زدم متاسفانه که خیلی پشیمونم!!! این نظر منه عزیزم باز هم هر چی صلاح خودته.

سلام گلم عزیزم تو کامنت گذاشتی ولی من مدتی درگیر انتخاب رشته مسعود بودم و 25 تا30 هم رفته بودم شمال و دسترسی به اینترنت نداشتم نتونستم کامنت تایید کنم 0 راست میگی وقتی ادم نمی بینه راحت تره الان پسر کوچکم و من که ارتباطی با اونها نداریم خیلی وضع روحیمون بهتر تا پسر بزرگم که گاهی میره اون ور ولی کار خوبی که برخورد ملایم کردی شخصیت خودت نشون دادی برات و گل دختر بهترین ها رو ارزو میکنم ضمتا پیغامت رو هم خوندم 0

ن چهارشنبه 5 شهریور 1393 ساعت 17:25

یکی از خانم های وبلاگ نویس که 206 دارد ماشین را پارک می کند و برای دیدن یک کنسرت
وقتی بر می گردد کامپیوتر ماشین را بلند کرده بودند با کلی مصیبت و پارتی بازی یک کامپیوتر دست دو می خرد اونطوریکه می گفت حدود سه میلیون با حمل و نقل و پارکینگ و دستمزد و غیره پرداخت می کند
اونطوریکه می گفت اگه از قبل پنجاه هزار تومن خرج زدن یک قفل کامپیوتر می کرد دیگه اینطوری مشکلی برایش پیش نمی اومد
امروز من رفتم یک قفل درب موتور خریدم و نصب کردم البته برای 405
فکر کنم شما هم 206 دارید به نظرم اگه اینکار را بکنید بد نیست

سلام بله درسته من هم 206 دارم البته شنیده بودم دوستم که ماشینشو میبره نمایندگی ایران خودرو محله شون داده براش ققل روگذاشتن ولی میگفت که میتونن با غرکردن کاپوت بازهم کامپیوتر ماشین بدزدن البته من بهش گفتم که زمان بیشتری برای اینکار لازم و همین چند درصد از امکان دزدیده شدن کم میکنه متشکرم از راهنمایتون در اولین فرصت میرم فقل نصب میکنم مثل اینکه تعداد این مدل دزدی زیادشده

عسل نصیری شنبه 8 شهریور 1393 ساعت 12:36

عزیز دلم سلام پست جدید ننوشتی!حتما سرت شلوغه پسرهای گلت چطورن؟خدابرات حفظشون کنه ممنونم از حرفای قشنگت وزنم اره خیلی بالا رفته خیلی بیشتر از حدمعمول!!!اما بقول شما همش دوماه مونده !برام دعا کنید من اینجا غریبم و گیر این دکترای بیسواد افتادم هموروییدم خوب نشد هیچ جای عملش بازم شده همورویید!!!خدا لعنتشون کنه با این سوادشون حالا شب و روز استرس اینو دارم که واسه یه همورویید ساده این بلا سرم اومد خدایا سزارین به این سختی رو چکار کنم فقط دستم به درگاه خداست نمیتونم بیام ایران وگرنه ایران عمل میکردم خیالم راحت بود اینجا هم غریب و بی کسیم وهم دکتراش بیسوادن فقط معجزه خدا!!

سلام عسل جان فعلا سرم شلوغه هم تو اداره هم تو خونه تازه انتخاب رشته دانشگاه پسر بزرگم هم بودکه همش انداخت گردن من و چند روزهم رفتم شمال عسل جون برای همورویید مواظب تغذیه ات باش من از وقتی سیر نمیخورم اصلا خوب شدم ببین علاوه برسیر چه مواد غذایی برات مضره نخوردرمورد سزارین هر طورشده سعی کن بیای ایران البته نوشتی که نمیتونی بیای دعا میکنم که بسلامتی عملت انجام شه 0 بخدا می سپارمت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد