هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

چگونه باید رفتار کرد

سلام دوستان خوبم ، زندگی روال خودش طی میکنه وروزها پست سر هم میگذره .  این فکر  من رو رها نمیکنه که چرا به اینجا رسیدم . از نظر مادی خوشبختانه مشکلی ندارم . در کارم هم تقریبا موفق ام ولی اون طوری که دلم میخواست نتونستم بچه هام بار بیارم . البته مشکلی من دارم اینکه که میخوام همیشه با صلح و صفا مشکلات حل کنم و متاسفانه به این نتیجه رسیدم که جواب نمیده دیروز  دوستم میگفت با بچه اش برخورد کرده و کامپیوتر و تلفن همراه ش  رو ازش گرفته  با هم صحبت میکردیم که ایااین کار درسته ( من هیچ وقت این کار نکردم) یانه؟ متاسفانه تا برخورد  نمی کنی  هیچ کس جدی  نمی گیری من خودم با لطایف الحیل  این بچه  می برم کلاس تقویتی ریاضی و عربی  الان با هر کس صحبت میکنی همین مشکل کامپیوتر و تلفن همراه و انواع واقسام وسایل بازی  از تلبت، ایکس باکس ،پی اس تری.... دارن مدیریت کردن اینکه بچه چقدر زمان بهش اختصاص بده واقعا سخته و جذابیت  اینها هم اینقدر زیاده که اگر بچه رو رها کنی تمام وقتش میخواد اختصاص بده به اونها . مشکل دیگه من با شیرین عسلم که علاوه بر بازیها بشدت علاقه مندبه دیدن فیلم با وجود اینکه ما ماهواره نداریم هر فیلم روز بخصوص خارجی که میاد میخره و می بینه اگر هم مانعش بشم میاد میشن برنامه های تلویزیون نگاه میکنه . برای اینکه بیاد چند تا تمرین حل کنه باید دو ساعت باهاش کلنجار برم  اونهم ایا نتیجه بده یانه .

پسر بزرگم خیلی بد دهن شده حتی در صحبت عادی هم از الفاظ زشت استفاده میکنه هر چی هم باهاش صبحت میکنم فایده ای نداره میگم پسرم این برات عادت میشه بعدها دچارمشکل میشی میگه همه بچه ها تو مدرسه اینطور حرف میزدن الان هم دوستام همه اینطوری حرف میزن تازه من تو خونه سعی میکنم رعایت کنم میگم اگر همه دنیا بخوان برن خودشون نابود کنن تو هم باید بری میگه گر خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو و با شوخی قضیله فیصله میده .   اگر دور از جونش دم مرگ هم باشه حاضر نیست بره دکتر باورتون نمیشه  سرما خورده من رفتم خودم دارو گرفتم اونم فقط ویتامن سی رو میخوره. چند روز پیش  یک دفعه سر سفره  حالش بد شد میگفت سرش درد گرفته و گوشش تیر میکشه . من هم که یکی از دوستام تورم مغزی داره (البته خوشبختانه کنترل شده الان هم اداره میاد و هم کارهاشو خودش انجام میده ) همین علایم داشته دکتر گفته همون موقع باید میامدی تا جلو رشد بگیریم  الان دو هفته اس حاضر نیست بیاد بریم دکتر میگه فوقش میمیرم ادم که اخر باید بمیره این چه کاری بریم دکتر خودمون اذیت کنیم (‌این منطقش من کشته)  نمیتوم رو حرفش حساب کنم احساس مسئولیتش  درحد صفره امیدوارم خدا هدایتش کنه و عاقبت بخیر شه امین.

باهم بخندیم


بر گرفته از سایت سالیجون




 

سازمان فرهنگ و هنر ملل متحد (یونسکو)

شعر “ﺍﯾﻦ ﺷﺒﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻢ ﺷﺐ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﮔﻪ ﺷبه ﻣﺚ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﻧﯿﺴﺖ .

ﺍﻣﺸﺐ ﻣﺚ ﺩﯾﺸﺐ ﻧﯿﺴﺖ، ﻫﯿﭻ ﺷﺒﯽ ﻣﺚ ﺍﻣﺸﺐ ﻧﯿﺴﺖ”

از استاد شهرام شب‌پره رو به عنوان پیچیده‌ترین شعر تاریخ موسیقی پاپ انتخاب کرد.

تاکنون سه فیلسوف و چهارده ادیب برجسته

در هنگام تعمق در معنای این شعر دچار خونریزی مغزی شده

و به دیار باقی شتافته‌‌اند!

 

S A L I  J O O N

 

امروز تو خیابون از کنا ر یه دختره رد میشدم

اومدم از تو کیفم شیشه آب معدنی در بیارم یکم آب بخورم،

فکر کرد اسید پاشم یه گاز فلفل از تو جیبش درآورد زد تو صورتم

و بعد با شوکر زد تو سرم …

مردم چه آمادگی پیدا کردن ماشالله!!

منم الان رو تخت بیمارستانم و فراموشی گرفتم …

لطفا هر کس منو میشناسه

بیاد منو ببره تحویل خانوادم بده و مژدگونی بگیره

 

S A L I  J O O N

 

ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﻪ ﯾﻪ ﺑﻨﺪﻩ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﮔﻔﺘﻢ :

ﺑﻬﺘﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ۱۴ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺗﻮﻣﻦ

ﺧﺮﺝ ﺿﺮﯾﺢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﯿﻦ ﮐﻨﻦ؛

ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﺧﺮﺝ ﻓﻘﺮﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ؟

ﮔﻔﺖ : ﺍﯾﻦ ﭘﻮﻝ ﺭﻭ ﻫﻢ ﻫﻤﻮﻥ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﺷﻤﺎ ﺯﯾﺎﺩ ﺣﺮﺹ ﻧﺨﻮﺭ !

ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﺍ

ﺑﺎ ﭘﻮﻟﺸﻮﻥ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﻣﯿﺨﺮﻥ

 

S A L I  J O O N

 

یه گروهک تو ایران پیداشده بیشتر از داعش شیعه کشته

..

.

.

.

اسمش گروهه تولیدی

سایپا هست

 

S A L I  J O O N

 

با اندکی تامل درمیابیم که خورشت قیمه ۱۰ نقطه دارد و

ایام عزاداری محرم ۱۰ شب دارد…

آیا این نظم اتفاقیست؟

آیا ایمان نمی آورید

کلید اسرار- قیمه

 

S A L I  J O O N

 

در عجبم!

از مردمی که خود زیر شلاق ظلم وستم زندگی میکنند…!

اما برای حسینی که آزاده زندگی کرد میگریند…!

افسوس که به جای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند…!

و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند…

.

( دکتر علی شریعتی)

 

S A L I  J O O N

 

هر وقت رفتین دکتر ازتون پرسید اینجا درد میکنه؟

.

.

بهش دروغ بگین !.

.

.

.

چون دقیقا همونجا رو فشار میده پدسّگ

 

S A L I  J O O N

 

دارم با بچم دینی کار میکنم بهش میگم ۱۲۴ هزارتا پیامبر داشتیم!!!

.

.

میگه یعنی تقریبا ۱ گیگ؟!

.

لامصب تکنولوژی گند زده به اعتقادات ملت! !!

 

S A L I  J O O N

 

به شدت معتقدم

سفر لازم نیس

.

.

.

آدما رو تو صف نذری باید شناخت…

 

S A L I  J O O N

 

میگن قدیما یه کسی بوده

بهش میگفتن مرد زندگی!

به حق چیزای ندیده و نشنیده!

یعنی کی بوده؟؟؟؟

 

S A L I  J O O N

 

هیچ جدایی بدتر از جدایی

.

.

.

.

.

از پتو تو صبح زمستونی نیست!

لامصب از شکست عشقی بدتره…

 

S A L I  J O O N

 

اﻳﻦ ﺭﻭﺯﺍ ﺩﻟﻢ ﻛﻪ ﻣﻴﮕﻴﺮﻩ

ﻣﻴﺮﻡ ﺳﻤﺖ ﭘﻴﺎﻧﻮ ………..ﻣﻴﺒﻴﻨﻢ ﭘﻴﺎﻧﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ….

ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻡ ﺳﻤﺖ یخچال سراغ قیمه هااااا

 

S A L I  J O O N

 

اموزش باردار شدن ..

.

.

.

.

خودتون رو به یه پارچه پشمی یا پتو پشمی بمالین

باردار میشین

بعد دستتونو بزنین به دست یکی تا طرفو برق بگیره .

سوالی داشتین در خدمتم

 

S A L I  J O O N

 

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند

که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند…

بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند

و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است،

به دو قور باغه دیگر گفتند که چاره ای نیست! شما به زودی خواهید مرد.

.

دو قورباغه این حرف ها را نادیده گرفتند

و کوشیدند که از گودال بیرون بپرند

اما قورباغه های دیگر دائما به آنها می گفتند

که دست از تلاش بردارید. شما خواهید مرد!

پس از مدتی یکی از دو قورباغه دست از تلاش برداشت

و به داخل گودال پرتاب شد و مرد.

اما قورباغه دیگر

همچنان با حداکثر توانش برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد….

.

بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که دست از تلاش بردار

اما او با توان بیشتری تلاش می کرد و بالا خره از گودال خارج شد .

وقتی از گودال بیرون آمد، معلوم شد که قورباغه نا شنواست.

در واقع او تمام این مدت فکر می کرده که دیگران اورا تشویق می کنند!

.

.

.

.

.

این جمله شعار امروز ماست:

.

ناشنوا باش وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند …

 

S A L I  J O O N

 

دختره ۱۲ شب پی ام داد

و خیلی با کلاس و شیک تا ۴ صبح داشتیم رویایی چت می کردیم

که من بهش گفتم : خوب عزیزم صبح شده

من کم کم باید برم سر کار

خیلی با ناز گفت : عجیجم دکتلی این وقت صبح میری؟

گفتم نه شاطرم

نمیدونم چرا یهو بلاکم کرد:|

همیشه چوب این صداقتم رو خوردم

 

S A L I  J O O N

 

از بچه میپرسن توخونتون چی کم دارین؟

میگه فکرکنم هیچی!

چون دیروز که بابام جلو ما گوزید،مامانم گفت: فقط همینو کم داشتیم!!..

 

S A L I  J O O N

 

روزگار بر ما ایرانیها وفایی نداشت

گوجه کاشتیم سرما نذاشت

خیار کاشتیم بازار نداشت

تریاک کاشتیم پاسگاه نذاشت

بز داشتیم گرگ نذاشت

زنبور داشتیم عسل نداشت

همگی ضرر بود و طلبکار دست بر نداشت

لعنت به این شانس خواستیم مساوی کنیم مسی نذاشت!!!

 

S A L I  J O O N

 

من بالاخره یه ﺭﻭﺯ ﻣﯿﺮﻡ ﺍﯾﺘﺎﻟﯿﺎ

.

..

.

.

ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻭﻧﯿﺰ ﻭ ﺑﺮﺝ ﭘﯿﺰﺍ،

نه به خاطر اسباگتی

نه به خاطر آثار باستانی مهمش

نه به خاطر حوریان سرو قامتش

.

..

.

ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ

ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺩﯾﺪﻥ ﺭﻭﯼ ﮔﻞ

ﺣﻤﯿﺪ ﻣﻌﺼﻮﻣﯽ ﻧﮋﺍﺩ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎﺭ ﺍﻋﺰامی ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺭﺭﺭﺭررررررﺭﺭﻣمم

 

S A L I  J O O N

 

یجوری درباره دونه های انار میگن :

بانظم وترتیب یکجا نشستن؟!

.

.

.

انگار دونه های ذرت با شلوارکردی تو کوچه ولن.

 

S A L I  J O O N

 

همیشه اولش “خدا بزرگه”

وسطاش باید ببینیم ” قسمت چی میشه “

و اخرشم ” حتما حکمتی توش بوده “

 

S A L I  J O O N

 

حسین پناهی:

شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه کنار خیابان،

سیری ام را وزن کنم!

ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم از اذان صبح تا غروب آفتاب فقرا را سیر کنیم

نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده تا فقط رنج آن ها را درک نماییم!

آری هزاران بار افسوس که دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین،

دهانمان پر شده است از غلظت تلفظ حرف در کلمه “و لا الضالین” ………

 

S A L I  J O O N

 

یک دانشجو پرسید “جنسیت کامپیوتر چیه”

استاد بجای جواب دادن کلاس را به دو دسته تقسیم کرد:

آقایان و خانمها

و از آنها خواست خودشان تصمیم بگیرند که آیا کامپیوتر مذکر است یا مونث.

از هر گروه خواسته شد ۴ دلیل برای توصیه شان بیاورند:

گروه آقایان تصمیم گرفتند که جنسیت کامپیوتر قطعا باید مونث باشه

چون:

۱- هیچ کس غیر از سازندگانشان از منطق داخلیشان سر در نمی آورد

۲-زبان فطریشان برای هیچ کس غیر از خودشان قابل درک نیست

۳-حتی کوچکترین اشتباه در حافظه طولانی مدتشان باقی می ماند

تا زمانی آن را به یاد بیاورند(به رخ بکشند)

۴-به محض اینکه به یکی از اونها تعهدی پیدا کردی،

میفهمی که نصف حقوقت رو باید خرج لوازم جانبیش کنی.

گروه خانمها به این نتیجه رسیدند که کامپیوتر باید مذکر باشد

چون:

۱-اگه بخواهی بهشون بگی کاری رو انجام بدن، اول بایدروشنشون کنی

۲-اونها اطلاعات زیادی دارند اما هنوز خودشون نمی تونن فکر کنن

۳-از اونها انتظار حل مشکلات می ره، اما نصف اوقات خودشون مشکلن؛

۴-به محض اینکه نسبت به یکیشون تعهدی پیدا می کنی،

می فهمی اگه یک کمی دیگه صبر کرده بودی، یک مدل بهتری میتونستی داشته باشی

 

S A L I  J O O N

 

انسانها؛ در دو صورت چهره ی واقعی خودشان را نشان میدهند:

اول آنکه بدانند کامل به خواسته هایشان رسیده اند

یا اینکه بدانند هرگز به خواسته هایشان نمی رسند . . .

.

.

.

در دنیا فقط یک نفر وجود دارد که باید همیشه سعی کنید از او بهتر باشید

و آن کسی نیست جز گذشته ی خودتان . . .

.

.

.

وقتی وارد می شوی لباست معرف توست

وقتی می روی حرفهایت

(لئو تولستوی)

.

.

.

دو چیز شما را تعریف میکند:

بردباری تان ، وقتی هیچ چیز ندارید

و نحوه رفتارتان ، وقتی همه چیز دارید . . .

.

.

.

چاپلوسها تنها ، همانند دوست هستند .

همانطوری که گرگ ها به سگ ها شباهت دارند . . .

(مارک تواین)

.

.

.

.

شهر از بالا زیباست

و آدم ها از دور جذاب

فاصله مناسب رو حفظ کنیم

تا دوست داشتنی بمونیم . . .

.

.

.

موفقیت کلید شادی نیست

بلکه

شادی کلید موفقیت است . . .

 

S A L I  J O O N

 

کاربرد یا ابوالفضل در ایران:

اصفهان : هنگام ورود مهمان!

اردبیل : هنگام بلند کردن وزنه!

شیراز : موقع سر کار رفتن!

لرستان : بجای ترمز!

قزوین : موقع بستن بند کفش!

تهران : موقع دیدن دختر زیبا!

 

S A L I  J O O N

 

به دوستم پیام دادم بیا بریم هیئت!

.

.

.

.

جواب داده” سیرم نمیام”

 

S A L I  J O O N

 

ﻫﻔﺪﻩ ﺳﺎﻟﻢ ﺑﻮﺩ

.

ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ

.

ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺍﻣﺪ ﺑﯿﺮﻭﻥ

.

ﺗﺮﺳﺎﻧﺪﻣﺶ ،ﺑﻬﺶ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ .

.

ﺍﻭ ﻫﻢ ﺧﻨﺪﯾﺪ.

.

.

ﺩﺭ ﺍﻥ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝﺳﯿﮕﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ

.

ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ

.

ﺍﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ

.

ﻫﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﺩﺭﺣﻤﺎﻡ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻢ

.

ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﺸﯿﺪﻧﻢ ﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ

.

ﭼﻬﺎﺭ ﻧﺦ!

.

ﻧﺦ ﺍﺧﺮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻡ

.

ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻫﺎﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯﺗﺮﺱ ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﭼﺎﻩ ﺣﻤﺎﻡ ﻓﺮﻭ ﮐﺮﺩﻡ

.

ﺍﺯ ﺩﺭﺣﻤﺎﻡ ﮐﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺍﻣﺪﻡ

.

ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩﺍﺳﺖ

.

ﺍﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﺪ

.

ﺑﻐﻠﺶ ﮐﺮﺩﻡ

.ﺑﻮﺳﯿﺪﻣﺶ

ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ

ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻧﮑﺸﯿﺪﻡ..

.

گاندی

 

S A L I  J O O N

 

توی بیمارستان از دختره پرسیدم عزیزم چت شده ؟‌

با هزار ناز و افاده

گفت :‌توی جکوزی بودم خواستم بیام بیرون خوردم زمین سرم شکست…

خواهرش از اون طرف داد میزنه

میگه : دروغ میگه توی صف نذری قابلمه خورده توی سرش
 

 

S A L I  J O O N

 

بی سوادان قرن بیست و یکم

کسانی نیستند که

نمی توانند بخوانند و بنویسند ،

بلکه کسانی هستند که

نمی توانند

آموخته های کهنه را دور بریزند

و دوباره بیاموزند …

 

S A L I  J O O N

 

نعره هیچ شیری

خانه چوبی مرا خراب نمی کند،

من از سکوت موریانه ها میترسم.

 

S A L I  J O O N

 

گورستان ها پر از افرادی است که

روزی گمان می کردن که…

چرخ دنیا بدون آنها نمی چرخد

 

S A L I  J O O N

 

یک شمع روشن می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند

و ذره ای از نورش کاسته نشود …

 

S A L I  J O O N

 

به شخصیت خود…..

بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید…

زیرا شخصیت شما…

جوهر وجود شماست…

و آبرویتان…

تصورات دیگران

نسبت به شما است

 

S A L I  J O O N

 

هیچکس سرش آنقدر شلوغ نیست

که زمان از دستش در برود و تو را از یاد ببرد !

همه چیز برمی گردد به اولویت های ذهن آن آدم …

اگر کسی ، به هر دلیلی ، تو را از یاد برد ، فقط یک دلیل دارد :

تو جزء اولویت هایش نبودی …

پائولو کوئیلو

 

S A L I  J O O N

 

دو تا گنجشک بودن

یکی داخل اتاق یکی بیرون پشت شیشه

گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت:

من همیشه باهات میمونم…….

قول میدم!!!!!!

و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد……..!!

گنجشک کوچولو گفت :

من واقعأ “عاشقتم” !!!!!!

اما گنجشک توی اتاق فقط نگاش کرد….!!!!

امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت

شیشه اتاقم “یخ زده”

اون هیچوقت نفهمید …………..

گنجشک توی اتاقم “چوبی” بود !

حکایت بعضی ماهاست ……….

خودمونو نابود میکنیم

واسه “آدمای چوبی”

کسانی که نه مارو میبینن………

نه صدامونو میشنوند…………..

ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :

ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺖ ﻧﺴﺎﺯﻡ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ، ﺣﺘﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺗﺮﻡ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﺎﻫﺪ .

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﻬﺎ ﺯﻭﺩ، ﺁﺩﻣﻬﺎ

ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻠﺪﻧﺪ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ، ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ.

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :ﺗﺎ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﺮﻓﺘﻢ، ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﺍ

ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﻢ .

ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﻮ ش

 

S A L I  J O O N

 

ﺍﺯ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :

ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟

ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻣﺎ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻧﺴﻠﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ، ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﺪ

ﺗﻌﻤﯿﺮﺵ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ … ﻧﻪ ﺗﻌﻮﯾﺾ!

 

S A L I  J O O N

 

عکاسی از دخترکی دستفروش ک زیرباران جوراب میفروخت عکسی گرفت…

آن عکس بهترین عکس سال شد…

عکاس بهترین عکاس سال شد و جایزه گرفت…

کتابی درمورد آن عکس نوشته شد… نویسنده اش بهترین نویسنده شد و جایزه ای گرفت…

از آن کتاب فیلمی ساخته شد…آن فیلم پر بیننده ترین فیلم شد…

تمام عوامل سازنده آن فیلم جوایزی گرفتند و تحسین شدند…

ولی آن کودک دستفروش هنوز دستفروشی میکند!!!!!

“دنیای ما این چنین است”

 

S A L I  J O O N

 

شبی که بارون شدیدی می بارید،

پرویز شاپور از ” احمد شاملو ” پرسید : چرا اینقدر عجله داری؟!

شاملو گفت : می ترسم به آخرین اتوبوس نرسم.

شاپور گفت : من می رسونمت .

شاملو پرسید : مگه ماشین داری؟

شاپور گفت. : نه، اما چتر دارم!

.


 

دوست واقعی کسی است که

در لحظه ای که باید جای دیگر باشد، بخاطر شما در کنارتان باشد.

زندگیتون پر از دوستان و دوستیهای واقعی


 

 

S A L I  J O O N

 

سر بر شانه خدا بگذار

تا قصه عشق را چنان زیبا بخواند

که نه از دوزخ بترسی

و نه از بهشت به رقص درآیی

قصه عشق، انسان بودن ماست

اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست

سرت را بالا بگیر و لبخند بزن

فهمیدن احســاس

کار هر کسی نیست!!!‌

 

S A L I  J O O N

 

معلمم گفت : زندگی را تعریف کن…

گفتم..زندگی تعریف کردنی نیست…

ناراحت شد و نمره ام را صفر داد…

سالها بعد که او را دیدم که پیر شده بود و عصا به دست راه می رفت …

جلو رفتم و گفتم : زندگی را تعریف کن،ارام خندید و گفت نمره ات بیست…

زندگی را باید زیست!!!…

ساده ترین کار جهان این است که خودت باشی

و دشوارترین کارجهان این است که کسی باشی که دیگران می خواهند.

 

S A L I  J O O N

 

تا حالا به رهبر ارکستر دقت کردی …؟

پشتش رو به همه میکنه و با تمام وجودش کارشو انجام میده …

.

.

.

یه وقتایی تو زندگی،

باید پشتتو به همه کنی و با تمام وجودت؛کاری که درسته رو انجام بدی..

.

مطمئن باش آخرش همه به احترامت بلند میشن و تشویقت میکنن…

 

S A L I  J O O N

 

ازکتاب “لطفا گوسفند نباشید “

————————

مهم بودن را فراموش کنید تا آرامش نصیبتان شود.

.

به یاد داشته باشید هر چه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشید؛بیشتر تحسین میشوید.

.

گاهی برتر بودن را به دیگران واگذار کنید و خوشبخت زندگی کنید.

.

فراموش نکنید هر گز نمیتوانید عیب خودرا با عیب جویی دیگران رفع کنید.

.

یادتان باشد هر گاه در کار یا تصمیمی همه با شما هم عقیده اند یقین بدانید که اشتباه می کنید.

.

اگر در مورد مردم قضاوت کنید دیگر وقتی برای رفع عیوب خود ودوست داشتن دیگران نخواهید داشت.

.

انسان بسان رودخانه ایست؛هر چه عمیقتر باشد آرامتر است.

.

تنها بک راه بسوی بهشت وجود دارد که در زمین آن را”"عشق”" مینامیم.

.

او که برای ثروتمند شدن تعجیل میکند پاکدامن نخواهد ماند.

.

تنفر از افراد؛مانند آن است که برای خلاص شدن از دست موش خانه اتان را آتش بزنید.

.

آگاه باشید خنده و شادمانی بهترین نیایش جهان هستی است و نزدیکترین راه بسوی خداوند.

انسان شاد دیگران را آزار نمیدهد بلکه آنها را نیز در شادی خود سهیم میکند

پیوند اعضاء


  سلام ،دختر خواهرم میگفت  که تو بهشت زهرا یک واحد پزشک قانونی هست که اجساد معاینه میکنه و اعضای سالم در صورت قابل استفاده بودن با رضایت خانواده برای اهدا برای پیوند عضو استفاده میشه میگفت عموم گفته که چشمهای پدرم سالم بوده و میتونستم اهدا کنیم ولی اون روز اگر هم عموم بهمون گفته اینقدر ناراحت بودیم که متوجه نشدیم . نمیدونم یک طوری شدم  واقعا اون موقع ادم دلش نمیاد یک قسمت از عزیزش ازش جدا کنه ولی بعدا می بینه که اون قسمت از عزیزش میتونسته بجای پوسیدن   زنده باشه در وجود دیگری و به این نتیجه رسیدم که انسانهایی که عزیزنشون مرگ مغزی میشن و اعضاء اونها اهدا میکنن انسانهای خیلی والایی هستن و روح خیلی بزرگ و عظیمی دارن خدا بهشون اجر بده .

مهرماه


سلام دوستان خوبم، از 7 مهر که ننوشتم اتفاقات زیادی افتاده ولی بعلت کارهای زیادی که تو اداره دارم و رسیدگی به دخترهای خواهرم ( البته بشتر کارهاشون دختر بزرگش انجام میدادو خواهرم که ازمن کوچکتره و بازنشسته هم هست) این مدت یک قهر و اشتی با گنج زندگی داشتم هرچی میخوام با هاش در صلح باشم نمیشه بالاخره یک بهانه بنی اسرائیلی پیدا میکنه دعوا راه میاندازه( البته بیشتر بگو ومگو) به دخترهای خواهرم حسودی میکنه به برادرش حسودی میکنه دیگه کلافه ام کرده البته پنج شنبه پیش که رفته بودم خونه دختر دایی ام که از مکه اومده بود موقع برگشتن پارکینک بودم که موبایلم زنگ زد وتابیام جواب بدم قطع شد اومدم خونه دیدم شماره گنج زندگی که دوبار بامن تماس گرفته تعجب کردم چون معمولا من با اون تماس میگیرم بهش زنگ زدم گفت مامان کجایی گفتم خونه ام گفت دیگه ازخونه بیرون نرو میگم چرا میگه خواب بد دیدم خواب دیدم تو یکدفعه تمام اعضای بدنت ورم کرده و ترکیده گفتم مادر جان خیر باشه من که فعلا سالمم و تو خونه خیالیت راحت باشه میگه فردا هم بیرون نرو گفتم دیگه نمیشه فردا مهمانی خاله ته که از مکه برگشته و چهلم شوهرش باید حتما برم جمعه هم با شیرین عسل رفتیم .گنج زندگی گفت با بابام میام باباش وعمه و عموش هم که دعوت بودن نیامدن بعدا پسرم گفت که پسردایی شوهر عمه اش فوت کرده رفتن اونجا البته بهتر که نیامدن حوصله شون ندارم بعد  ازناهار هم رفتیم بهشت زهرا سر مزار مداح همش از باجناق ها تشکر میکرد شوهر خواهر کوچکم زودتر رفته بود که تاج گل گرفته بود و مداح اورده بود. بعد هم  هی میگفت بنده خدا ارزو به دل از دنیا رفت دخترهاش  ازدواج نکردن . پسر نداره وسط گریه وزاری دخترهاش مانمیدونیستم اینها ارام کنیم یا به اقای مداح بگیم سر جدت ول کن یک روضه بخوان  تمام ش کن نمیدونم خانواده شوهر خواهرم ناراحت شدن یانه ظاهرا که چیزی نگفتن  خواهرم که از مکه برگشته بشدت صداش گرفته این چند روزه یکم بهتر شده دیروز هم با شیرین عسلم رفتم چند تا لباس گرفتیم برای از عزا در اوردن  خواهرم ودخترها یک بلوز هم برای شیرین عسل گرفتم چون تمام این مدت مشکی پوشیده بو د امیدوارم که از این به بعد اوضاع خوب باشه و دیگه اتفاق  بدی نیافته.