هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

چگونه باید رفتار کرد

سلام دوستان خوبم ، زندگی روال خودش طی میکنه وروزها پست سر هم میگذره .  این فکر  من رو رها نمیکنه که چرا به اینجا رسیدم . از نظر مادی خوشبختانه مشکلی ندارم . در کارم هم تقریبا موفق ام ولی اون طوری که دلم میخواست نتونستم بچه هام بار بیارم . البته مشکلی من دارم اینکه که میخوام همیشه با صلح و صفا مشکلات حل کنم و متاسفانه به این نتیجه رسیدم که جواب نمیده دیروز  دوستم میگفت با بچه اش برخورد کرده و کامپیوتر و تلفن همراه ش  رو ازش گرفته  با هم صحبت میکردیم که ایااین کار درسته ( من هیچ وقت این کار نکردم) یانه؟ متاسفانه تا برخورد  نمی کنی  هیچ کس جدی  نمی گیری من خودم با لطایف الحیل  این بچه  می برم کلاس تقویتی ریاضی و عربی  الان با هر کس صحبت میکنی همین مشکل کامپیوتر و تلفن همراه و انواع واقسام وسایل بازی  از تلبت، ایکس باکس ،پی اس تری.... دارن مدیریت کردن اینکه بچه چقدر زمان بهش اختصاص بده واقعا سخته و جذابیت  اینها هم اینقدر زیاده که اگر بچه رو رها کنی تمام وقتش میخواد اختصاص بده به اونها . مشکل دیگه من با شیرین عسلم که علاوه بر بازیها بشدت علاقه مندبه دیدن فیلم با وجود اینکه ما ماهواره نداریم هر فیلم روز بخصوص خارجی که میاد میخره و می بینه اگر هم مانعش بشم میاد میشن برنامه های تلویزیون نگاه میکنه . برای اینکه بیاد چند تا تمرین حل کنه باید دو ساعت باهاش کلنجار برم  اونهم ایا نتیجه بده یانه .

پسر بزرگم خیلی بد دهن شده حتی در صحبت عادی هم از الفاظ زشت استفاده میکنه هر چی هم باهاش صبحت میکنم فایده ای نداره میگم پسرم این برات عادت میشه بعدها دچارمشکل میشی میگه همه بچه ها تو مدرسه اینطور حرف میزدن الان هم دوستام همه اینطوری حرف میزن تازه من تو خونه سعی میکنم رعایت کنم میگم اگر همه دنیا بخوان برن خودشون نابود کنن تو هم باید بری میگه گر خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو و با شوخی قضیله فیصله میده .   اگر دور از جونش دم مرگ هم باشه حاضر نیست بره دکتر باورتون نمیشه  سرما خورده من رفتم خودم دارو گرفتم اونم فقط ویتامن سی رو میخوره. چند روز پیش  یک دفعه سر سفره  حالش بد شد میگفت سرش درد گرفته و گوشش تیر میکشه . من هم که یکی از دوستام تورم مغزی داره (البته خوشبختانه کنترل شده الان هم اداره میاد و هم کارهاشو خودش انجام میده ) همین علایم داشته دکتر گفته همون موقع باید میامدی تا جلو رشد بگیریم  الان دو هفته اس حاضر نیست بیاد بریم دکتر میگه فوقش میمیرم ادم که اخر باید بمیره این چه کاری بریم دکتر خودمون اذیت کنیم (‌این منطقش من کشته)  نمیتوم رو حرفش حساب کنم احساس مسئولیتش  درحد صفره امیدوارم خدا هدایتش کنه و عاقبت بخیر شه امین.

نظرات 11 + ارسال نظر
ن پنج‌شنبه 22 آبان 1393 ساعت 11:26

سلام خدا را شکر که مشکل مالی نیست
پسر من هم با وجود اینکه بیست و هشت سالش است هنوز هم هنوز است شب تا یک فیلم نبینه نمی خوابه صبح هم که ساعت هفت و نیم می ره سر کارش تعجب می کنم بعضی وقت ها تا ساعت یک داره فیلم می بینه بهش می گم لااقل چراغ را روشن بگذار که به چشمت آسیب نرسه ولی کو گوش شنوا
در ارتباط با پسر بزرگت فکر کنم باید با یک مشاور خودتون صحبت کنید خوشبختانه نه خود ما در زمان کودکی و نه بچه هایم عادت به استفاده از جمله های رکیک را نداشته ایم
در وبلاگ دل نوشته های مهربانو داستان خانمی به نام رعنا اومده بود که اگر بخوانید خوب است چون شوهر این خانم هم خیلی بی مسئولیت است نکنه خدای نکرده پسر شما هم در آینده اون طوری بشود

سلام ، تشکراز حضورتون علاقه است دیگه نمیشه کاریش کرد اگر بتوانن تعدیل کنن خیلی خوبه بخصوص برای خودشون . نمیدونم این بچه به کی رفته چون پدرش هم خدایش لفظ زشتی هرگز بکار نمیبرد گاهی خودم از لفظ دیوانه این کار نکن و چیزی های در همین مایه ها استفاده میکردم واون هیچوفت خودم هم بشدت نگرانش هستم کم نیستن خانمهای که در وبلاگشون یا در جاهای مختلف که باهاشون اشنا میشیم این مشکل با شوهرشون دارن من هم نگران همین هستم . پیشنهاد مشاور ه خیلی خوبه البته اون که حاضر نیست بیاد بارها بهش گفتم بیا بریم قبول نمیکنه بازم باید خودم تنها برم

غذادرمانی سرطان جمعه 23 آبان 1393 ساعت 11:04 http://nokhod1.mihanblog.com

سلام ازکوزه همان برون تراود که دراواست
وقتی سم (پخته یا قاطی )واردبدن بشه کنترل روی موقعیت ناخواسته ازدست میره وبددهان می شویم
ازپخته خوری اشان بکاه تا بدنشون ازسموم پاکسازی بشه که دهانشان هم بوی عطربده نه سم

سلام ، تشکر از توصیه هاتون

غذادرمانی سرطان جمعه 23 آبان 1393 ساعت 11:06 http://nokhod1.mihanblog.com

سرماخوردگی پدرسرطان است سعی کن هر4ساعت به 4ساعت یا کمتر یک لیوان شربت عسل بش بده که سرماخوردگی ریشه کن بشه
یک لیوان را بمدت یکربع جرعه جرعه بنوشد

سلام ، چشم سعی خودم میکنم ولی این پسر من خیلی بد خلق هست و بسختی حاضر میشه توصیه من یا هر کس دیگه ایی انجام بده

زرین جمعه 23 آبان 1393 ساعت 20:28

سلام زهرا جون متاسفانه من اصلا در رابطه با یسرا هیچی نمیتونم بگم چون تجربه ای ندارم ولی براتون دعا میکنم تا به هر انچه ارزو دارید برسید اینطور که بنظر میاد مسائل تربیتی یسرا سختتر از دختراس

سلام زرین جون ، واقعا دخترا قابل مقایسه با پسرها نیستن هر چند دوتا پسر های من هم باهم یک دنیا فرف دارن کلا بچه های بدخلق خیلی ادم اذیت میکنن خدا عاقبت به خیرشون کنه

عمو علی جمعه 30 آبان 1393 ساعت 14:19 http://forghaniforghani.blogfa.com/

سلام

با آرزوی سلامتی و شادکامی

متشکرم ، اومدم وبلاگتون پر بار وپر محتوا بود با اجازتون لینک میکنم

tarlan دوشنبه 3 آذر 1393 ساعت 13:59

سلام من امروز تصادفی با وب لاگتون آشنا شدم مطالبتون جالب بو . در رابطه با پسرتونخواستم یه نظری بدم. منم یه پسر بزرگ دارم وقتی کوچیک بود از زن داییم که پسرای خوبی داشت پرسیدم من چکار کنم که پسرم مثل بچه هاشما بشه بهم گفت باهاش دوست باش و همراهش باش . منم دقیقا باهاش همین کارو کردم اون الان یکی از بهترین دوستای منه باهاش سینما میرم باهاش دختر بازی میکنم هر کاری که اون دوست داشته باشه پسر منم بد دهنه بعضی وقتا یه مشت به بازوش میزنم میگم پسر خجالت بکش من مادرتم میگه برو بابا تو دوستمی . همه حرفاشو به من میزنه. میدونی چیه مادر عزیز و نگران بچه های ما دچار دوگانگی شدن درسته مملکت مت اسلامیه ولی بچه های ما با وجود تکنولوژی نمیتونن خودشونو با مقررات وفق بدن اگر ما هم جلوشونو بگیریم دور از جونشون مشکلات زیادی ببار میارن و از نظظر روحی بهم میخورن شما میگی ماهواره نداری ولی 90 درصد جامعه ماهواره دارن پسرتون بیرون از دوستاش میشنوه دلش میخواد باید یادش بدین که درست برخورد کنه اونموقع خودش رغبتی نشون نمیده تو دوران بلوغ پسرم منم میترسیدم ماهواره بگیریم با اصرار اون گرفتیم ولی الان فقط شو میبینیم و کانالای خودمونو نگاه میکنیم چون خودش دوست نداره ببینه میدونی که هر چیزی رو که جلوشو بگیری بدتر میشه چون این بچه ها چشم و گوششون خیلی بازه مثل بچه های دوران ماها نیستن.
ببخشین خیلی حرف زدم ولی توصیه میکنم دل به دلش بدین به جای مذمت کردن ئ سرزنش و نصیحت جوونا الان اینارو دوست ندارن . منکه فایدشو دیدم امیدوارم شما هم اون طوری که خودتون دوست دارین نتیجه ببینین . در پناه خدا باشین

سلام دوست عزیز ترلان ، از اینکه وقت گذاشتید و مطالب من خوندید متشکرم و از اینکه تجربیات خودتون برام نوشتید سپاسگزارم بهترین صفتم برام نوشتی "مادر نگران "باور کنید همین الان کنار پنچره اتافم تو اداره ایستاده بودم و داشتم فکر میکردم باید چکار کنم . من با پسرم خیلی رفیق ودوست هستم یک مواقعی میاد یک ساعت شایدم بیشتربرام از دوستاش از کارهایی که میکنه و احساساتش تعریف میکنه ولی احساس میکنم ازم داره دور میشه با وضعیت خانوادگی که ما داریم احساس میکنم این بچه داره روی لبه تیغ راه میره وهر لحظه ممکن از نظر روحی بهم بریزه کلا بچه سختی اگر میامد بریم پیش مشاور شاید راحت تر با مشکلات کنار میامدیم .البته الان ما هم که ماهواره نداریم . جدیدترین فیلم های روز دنیا به زبان اصلی بچه ها میگیرن نگاه میکنن من هم اصلا نمیخوام تو یک محیط بسته بزرگ شن و خوش خیال باشم که تو این جامعه با مشکل روبرو نمیش . متشکرم از دعا خوبتون من هم از خدا میخوام بهترین ها رو براتون رقم بزنه

tarlan چهارشنبه 5 آذر 1393 ساعت 12:15

دوست عزیز
نگرانی شما کاملا طبیعیه چون اگر غیر از این بود مادر نبودین من هم بشدت نگران پسرم هستم منم از آینده میترسم ولی همه ما خدایی داریم که خیلی بزرگتر از این مشکلات هست بسپر دست خودش راهنماییش کنین کافیه من مطمئن هستم که پسرتون خودش میتونه بهترین راه رو برای زندگیش با کمک تون پیدا کنه محکم باشین خدا همیشه پشت و پناهتون هست . از خدای بزرگ براتون آرامش میخوام

سلام متشکرم ترلان جان که تجربیاتت رو در اختیارم میگذاری و متشکر از دعای بسیار قشنگت واقعا ارامش بهترین نعمتة من هم برات متقابلا ارامش وتمام چیزهای خوبی که در دنیاهست ارزو میکنم.

نازنین پنج‌شنبه 6 آذر 1393 ساعت 06:49

سلام زهرا خانوم. ممنون که به وب من سر میزنین. چندتا از پستاتونو خوندم. خدارو شکر که مشکل مالی ندارین. چون حدیث داریمکه اگه از دری فقر وارد بشه از در دیگه کفر وارد میشه.
در کنار تلاشتون برای حسن رفتار با پسرتون براش دعا کنین. چون دعای مادر خیلی تاثیر داره. بعدش شما میتونید باهاش رابطه ی صمیمانه ایجاد کنید. به خودتون جذبش کنین. براش کیک درست کنین. باهاش فیلم ببینین. ببینین پسرتون دوست داره چه کارایی تو خونه انجام بده. تنها راه نفوذ شما به پسراتون محبته.
اینارو دیدم که میگم. انشاالله موفق باشین.

سلام نازنین جان من هم از شما متشکرم که بهم سر زدید و متشکر از راهنمایی هاتون من سعی میکنم که باهاش صمیمی بشم ولی بعضی اوقات کم میارم عصب میشم باید از خدا بخوام که صبر وتحملم زیاد کنه

سعید دوشنبه 10 آذر 1393 ساعت 10:42 http://shaghayg.blogfa.com

زیباست و عالی

تشکر از حضورتون

بانوی مشرقی سه‌شنبه 11 آذر 1393 ساعت 13:29 http://www.payamgeo.blogfa.com

sسلام

سلام

بانوی مشرقی سه‌شنبه 11 آذر 1393 ساعت 13:33 http://www.payamgeo.blogfa.com

زمانی که دختر خونه بودم مادرم همش حرص می خورد اما الان که خودم مادر هستم میفهمم مادرم چرا اینقدر حرص بچه هاشو می زد
مادر یعنی نگرانی یعنی فکر و خیال آینده مادر یعنی ایثار مادر یعنی بی نهایت خوبی

سلام ،واقعا "مادر یعنی نگرانی ،خوبی ،محبت ،عشق ممنون از حضورتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد