هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

قصه تصادف من

سلام به دوستان خوبم، پنج شنبه قبل داشتم میامدم سر کار که یک دفعه ترافیک شد و ترمز گرفتم خوشبختانه قبل از اینکه به ماشین جلوی برسم  ایستادم داشتم خدا شکر میکردم که یکدفع تق صدای وحشتناک اومد و کیف وسایل از صندلی پرت شد جلو و کمربند از پرتشدن خودم جلوگیری کرد کفرم در امد حوصله  دردسر های تصادف نداشتم اقایی که بهم زده بود پیاده شد اومد کارت ماشین و بیمه نامه اش بهم داد و گواهینامه من گرفت و شماره بهم دادیم که بعدا بریم بیمه  . طی روز هم باهام تماس گرفت که جایی قرار بزاریم چون صافکار اشناش طرف شرق بو د و خونه ما غرب تا بیاد ماشین ببین گفتم من عصر میرم قیمت میگیرم شب تماس بگیریم عصر رفتم طرف شهر زیبا صافکاری قیمت گرفتم شب هر چی زنگ زدم کسی تلفن جواب نداد.صبح جمعه ساعت 10 زنگ زد بهش گفتم که بردم تعمیر گاه گفتن 350 هزار تومان خرجش میشه گفت باشه فردا یا پس فردا قرار بزاریم بریم بیمه گفتم باشه ساعت 2 که داشتیم ناهار میخوردیم که دوباره تماس گرفت گفت میشه صافکار  من هم بیاد ماشین ببین آدرس دادم گفتم باشه نیم ساعت بعد اومدن ماشین دیدن و صافکار گفت که با 200 هزار تومان درست میکنه بهش گفتم این قسمتهای که قبلا خورده بود چقدر میگیری درست کنی نگاه کرد گفت 200 هزار تومان صافکار تعمیرگاه این قسمتها رو نزدیک 400 هزار تومان گفته بود دوباره که داشتیم ماشین نگاه میکردیم متوجه شدم که سپر هم کمی از پایین از هم جدا شده بحث عوض کردن سپر که شد اقایی که تصادف کرده بودم گفت برای من سنگین میشه فکر من هم بکنید گفتم خوب بیمه که مشکل نداره پولش میده گفت اخه من دادم ماشینم درست کردن صافکار گفتم من از پشت اهن جوش میدم معلوم نمیشه میام همین جا هم درست میکنم گفتم من خودم بخشی از پول سپر میدم یک سپر نو بیا ر طرف هم قبول کرد وقرار شد من فکر هام بکنم و شنبه زنگ بزنم . بعدا شنبه فکر کردم که اگر بخواد تو پارکینک ماشین درست کنه سر وصدا میشه هوا شنایی هم که گوش کردم خبر از بارندگی میداد شنبه یک بار زنگ زدم که بگم همون مبلغ بریزه به حسابم که جواب نداد بعدش هم اومدم خونه ساعت شش ونیم متوجه شدم موبایلم اداره جا گذاشتم یکشنبه هم با خیال راحت رفتم اداره تا شارژموبایل گیر بیارم و شارژ کنم ساعت 9 شده بود موبایل که روشن کردم دیدم 17 بار بهم زنگ زدن و اس دادن که قرار با صافکار بر قراره . زنگ زدم گفتم که قرار بود هماهنگ کنیم اقا هه گفت که فکر کنم صافکار رفته باشه خونتون با تلفن صافکاره تماس گرفتم گفت که رسیدم در خونه زنگ زدم در برام باز کردن گفتم من که خونه نیستم . دیدیم بنده خدا از کاسبی میافته باران هم که نمیاد گفتم اگر نیم ساعت صبر کنید میام خونه مرخصی گرفتم اومدم خونه ماشین خالی کردیم برد تو خیابان کنار خونه ، کلی هم ازم تشکر کرد ( کلا خیلی خوش برخورد و باادب بود که کمتر تو این قشر پیدا میشه) قرار شد که وقتی ماشین اماده شد بهم زنگ بزنه .برام جالب بود که وقتی در باز کردم رفتم خونه پسر بزرگم که خونه بود و تلفن جواب نمیداد اصلا متوجه ورود و خروج من نشد و هنوز هم نمیدونه ماشین درست کردم چقدر بچه های امروزی بی توجه ان شاید هم پسر من اینطور ه. ساعت 2 بعد از ظهر صافکار زنگ زد که کارش تمام شده گفتم من 3  میرسم شاید هم کمی دیرتر گفت اشکال نداره من تو ماشینم منتظر تون میونم وقتی رسیدم خونه دیدم ماشینم تو پارکینک  کنترل پارکینک بهش نداده بودم از ماشینش پیاده شد و گفت که یک خانمه داشته میرفت  داخل پارگینک بهش گفتم ماشین خانم... اون گفته باشه بیار تو(  حالا من اصلا اکثر همسایه هارو نمی شناشم) نگاه کردم تحویل گرفتم حالا مثلا وارد بازی در اوردم صندوق عقب بازکردم ببینم که سینی عقب که جا خورده بود کمی جمع شده بود درست شده یا نه فکر کنم کلی اقاهه بهم خندیده در عقب هم که قفلش خراب درست کرده بو د قبلا باز نمیشد بهرحال پولش دادم و 75 هزار تومان مابه التفاوت سپر دادم  تشکر کرد و رفت کلا  این تصادف سبب خیر شد و ماشینم  نو شده من که  حوصله صافکاری رفتن نداشتم هی امروز وفردا میکردم . شب هم اقای که تصادف کردم اس داد و تشکر کرد مدارک هم اقای صافکار براش برد ولی کلا شانس اوردم با ادمهای با اخلاقی طرف بودم این روزها اینقدر مردم بد اخلاق شدن که دیدن نمونه هایی اینطوری برای  ادم عجیب میاد خدا به هر دوشون خیر بده .

sms های سر کاری

 بر گرفته از اریا تپش
پیامک سرکاری, مطالب طنز و خنده دار
سبدی پر از موز//دسته گل رز//پیرهنی پر از پرز//همسری مثله بز//آرزوی من برای توست!!
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
قد گل قد طلا. قد تموم عاشقا
قد شب. قد دعا قد دلای باصفا
قد من. قد خودت
قد کدوم بلندتره؟؟!!!
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
اگه یه مرد در ماشین رو واسه خانومش باز کنه ۴تا نتیجه می شه گرفت:
۱- ماشین تازه ست
۲- زنش تازست
۳- طرف زنش نیست
۴- مرده گلابی و زن زلیله
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
چه تلخ بود آن لحظه….
بی هوا…..با جوراب….. پاهایم را………..تو دمپاییٍ خیس گذاشتم!!!!!!!
خخخخخ….
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
من از آدمای عوضی متنفرم!
.
.
میدونین چرا؟؟
.
.
.
خو معلومه چون عوضی ان دیگه.
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﺍﺷﮏ ﮔﻔﺖ:
.
.
.
ﻧﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﻻﻥ ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺑﻪ ﺍﺷﮏ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻪ؟؟؟؟
ﻧﻪ ﯾﻨﯽ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻪ ؟
همسنای ﺗﻮ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻥ ﺍﻭﺭﺍﻧﯿﻮﻡ ﻏﻨﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺗﻮ
ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﭼﯽ ﮔﻔﺘﻪ …؟؟؟؟
لابد دانشجو هم هستی …؟؟
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
اگه در قلب منو وا کنی یه ندا میاد که میگه
.
.
.
درو ببند سوز میاد !
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊

آیا میدانستید کسانی که در روز ۱۱ساعت پشت میز می نشینند نسبت به کسانی که ۸ ساعت در روز پشت میز می نشینند
۳ ساعت بیشتر پشت میز مینشینند؟؟!!
نه عایا میدونستید؟؟
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
مامان خیس کردم……”
.
.
.
چیه ؟ شما برای نهار آبگوشت فرداتون نخود خیس نمیکنید؟!!
حتما خانه دار هم هستی .
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
یه روز یه پشه سرما میخوره
.
.
.
هان چیه اومدی پایین ببینی چی شده؟ اصلا مگه پشه سرما میخوره این روزها هان؟ کلاس چندمی عمو؟
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
زندگی دو چیز را به من اموخت
.
.
.
.
که هرچی فکرمیکنم یادم نمیاددد!!!
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
دوست عزیزم امیدوارم خوشبختی مثل سگ پاچه تو بگیره و ولت نکنه و بتونی پله های ترقی رو یکی یکی طی بکشی
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
به قلبم گفتم:این بی خوابی ازکجاست؟ چراخوابم نمیبره؟
قلب جواب داد:حرف مفت نزن؛ادای آدمای دلشکسته و تنهارو هم درنیار!!!
.
.
.
چون بعد از ظهر خوابیدی!!!
 
◊◊◊◊◊◊◊◊ اس ام اس سرکاری ◊◊◊◊◊◊◊◊
 
هر وقت از زندگی خسته شدی ، هر وقت به مرز خودکشی رسیدی ، وقتی دیگه امیدی به زندگی نداری ،
.
.
.
.
برو هر غلطی دلت می خواد بکن..
فک کرده من خودم کم مشکل دارم

روزگا ر من و پسرهام

سلام دوستان خوبم، روزها پی در پی میگذرند زندگی من و بچه هام هم با فراز و نشیب هایی سپری میشه شیرین عسلم داره امتحان میان ترم میده کلاس عربی و ریاضی اش هم که برقراره خیلی خسته شده دیشب بعد از کلاس ریاضی ساعت 9 شب رفتیم جگرگی ( بچه های من از بچه گی عاشق دل و جیگر ان و یکی از تفریحات ما رفتن به جگرگی  بوده البته الان چند سال هست که دیگه پسر بزرگم همراهمون نمیادبراش میگرم مبرم خونه) خیلی خوشش اومد گفت مامان جان خیلی هوس کرده بودم . خودم بعلت کلسترول بالا فقط یک سیخ دل خوردم و  پسرم تماشا کردم که با لذت داشت میخورد یک سی دی از خواننده های خیلی قدیمی گذاشته بود که فضا رو حداقل برای من دلنشین کرده بود . پسر بزرگم هم یک کم بهتر شده چند روز پیش اومده پیشم نشسته میگه مامان خیلی دوست دارم . همش میگه پیشم بشین باهام حرف بزن ومن هم سعی میکنم باهاش مهربان باشم و کمتر حرفهایی که موجب عصبانیتش میشه بزنم .  بالاخره رفت ادامه گواهینامه رانندگی بخش دوم ایین نامه قبول شدولی شهر رو ردش کردن میگه افسره نوشته بعلت نزدن راهنما و عدم توجه به اینه  . میگه مامان من هم راهنما زدم هم خوب اینه نگاه میکردم چرا ردم کرد . گفتم خوب مادر جان شاید یکی دوجا حواست نبوده اینکارنکردی حالا دفعه بعد انشااله قبول میشی .

 دوهفته پیش خواهر شوهر بزرگم زنگ زده بود و میگفت که چرا بهم زنگ نمیزنی از دستم ناراحت شدی اومدم پیشت اداره و ناهار موندم گفتم این چه حرفی خودم گفتم بمون ناهار کلا روحیه ام خوب نیست مگه خبر نداری شوهر خواهرم فوت کرده گفت نه هیچ کس به من نگفت چرا خودت بهم زنگ نزدی گفتم چند بار زنگ زدم خونه ات نبودی گفت روزها میرم خونه دخترم  خونه نیستم .  گفت از طرف ما کسیاومده بود . گفتم خواهرت با دخترش و برادرهات و برادزاده ات گفت ببین هیچ کدون به من نگفتن با دختر خواهرم که حرف میزنم( با بقیه نیمه قهره) چرا به من نگفته و کلی درددل کرد که این خواهرها و برادرها من اذیت میکنن و نهایتا گفت که با خواهرم قرار بزارم بیاد ببین . ومن هم اینکار کردم . و پیش خواهرم هم گله کرد که من باید بهش میگفتم . البته چون همیشه من بهش چیزی میگفتم از دهان شوهر خودم بعدا می شنیدم ( با وجود اینکه همیشه خودش میگفت کسی نفهمه من بهت زنگ میزنم ) من وقتی تماس گرفتم خونه نبود فکر کردم که از طریق فامیل هاش اگاه میشه حالا بگذریم که خیلی گرفتار بودم بین خواهر هام من فقط رانندگی میکنم وتقریبا همش در رفت و امد بودم .

این روزها اینقد اخبار بعد می شنوم که دچار استرس شدم حتما همه شنیدید که یک دانش اموز 15 ساله معلمش با چاقو کشته تو بروجر د و دوتا دانش اموز دیگه که یکی تو سیتان وبلوچستان توسط معلم  با کابل برق کتک خورده و رگ دستش عفونت کرده و کارش به اتاق عمل کشیده و یک مورد دیگه فکر کنم تو تهران بوده که معلم یک پسر 15 ساله  بعلت صحبت با بغل دستی که ازش پاک کن میخواسته کتک زده و با لکد ز ده او ن پرت شده زمین و این بچه سابقه بیماری قبلی هم داشته که سریع به مادرش اطلاع دادن اومده برده به بیمارستان و گویا از اولیا مدرسه هم کسی همراهشون نرفته و درهر دومورد معلم ها گفتن هزینه معالجه میدن . چرا همه مون اینقدر عصبی شدیم باور کنید تا شب  پسرم از سر کارش برگرده نصف جون میشم دیروز میخواستم بگم اصلا نرو  ولی بعد فکر میکنم بشین خونه هم حوصله اش سر میره .

 از یک طرف هم یک روز میگن اب الوده اس زیاد نزارید بجوش چون نیتراتش زیاد و موجب سرطان میشه  یک روز هم میگن میوه و سبزی به علت سمپاشی زیا د و الوده اس و موجب سرطان میشه دیروزهم که هی پیامک میامد که اماده باشید زلزله در راهه واقعا روحیه ادم تضعیف میشه بقول یکی از همکارها همین استرس که ایجاد میشه خودش باعث همه نوع بیماریه .