هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

سال نو مبارک

سلام دوستان عزیز سال نو مبارک ،  در استانه سال نو براتون

 سالی سرشار از شادی ،سلامتی ، دل خوش  و هرا نچه که برای خودتون و عزیزانتون خوبه ارزو میکنم .

خداوند نگهدارتون

نوروزتان مبارک | Happpy New Year

کمی بخندیم

برگرفته از سایت اریا تپش

 
 اس ام اس جالب, اس ام اس جوک و سرکاری
اگر تو زندگی کمی احساس خوشبختی کردید
مطمئن باشید که جلو دوربین مخفی هستید
یه لبخند بزنید و برید دنبال بدبختی هاتون !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
قطارا از همه بیشتر الزایمر دارن
خودشون میگن هو هو
بعدش میپرسن چی چی ؟
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. • 
 
دور نمی بینم اون روزی رو که میخوای مای کامپیوترو باز کنی
و تا کلیک کنی روش یه صفحه تبلیغم باز کنه !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
اگه دوستام می تونستن 5 ثانیه بعد از اینکه گوشی رو قطع می کنم رو بِشنون
تا الان هیچ دوستی نداشتم !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
ینی هر موقعی حس میکنم شانس ندارم میام یه چند تا سایت ایرانی باز میکنم
اصن لامصب یه کلیک که میکنم برنده چند تا جایزه مختلف میشم !
اونم چه بسته هایی با چه درصد تخفیفی …! خدا خیرشون بده
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. • 
 
دیروز رفتم آزمایش دادم پولش شد 350 تومن
بابام گفت حالا اگه چیزیت نباشه من میدونم و تو !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
اتاقم معمولا تمیزه، تا وقتی که بخوام یه لباس پیدا کنم بپوشم
برای پیدا کردن لباس انگار بمب منفجر می شه تو اتاق
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. • 
 
مورد داشتیم دختره تو گوگل سرچ کرده : “غذا با تخم مرغ”
گوگل جواب داده:
متاسفم واسه اونی که میخواد تو رو بگیره !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
ﯾﻪ روز ﯾﻪ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺴﺨﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﺮﺩ ﺑﺎﻻ ﻫﯽ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺷﻤﺮﺩﻡ 70 ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎﻻ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭘﺎﯾﯿﻦ
ﺩﻓﻌﻪ 71 ﺩﯾﮕﻪ ﺣﻮﺻﻠﻢ ﺳﺮ ﺭﻓﺖ ﻟﻬﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﮕﻪ !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
پسر خالم همیشه سوپ رو بعد از غذاش میخوره
بهش میگم همه قبل از غذا سوپ میخورن !
میگه میخوام اگه منافذی هم تو معده خالی مونده با سوپ پربشه !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮاﻧﻲ اﺯ شیخی ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ
ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
ﺷﻴﺦ ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ ﻧﺦ ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ
و ﺩﻭ ﻧﺦ ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ ﻧﺦ ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت
ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ ﻣﻴﺪاﻧﻢ !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
بابای من فقط و فقط در صورتی یه بخش خبری رو از دست میده
که در حال تماشای یه بخش خبری دیگه باشه
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
به بعضیام باید گفت :
اگه بخوام زندگیمو از اول بسازم
تو پیام بازرگانی وسطشم نیستی !
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
این دخترهایی که آستین مانتوشون رو تا بالای آرنج بالا می زنند
من همش فکر میکنم الان میخوان وضو بگیرن
این قدر ذهن قرآنی و اسلامی دارم من
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
بچه مون انگشتش رو کرده بود تو دماغش
بش نگاه کردم و گفتم : تو مهد کودک چی بت یاد دادن !؟
میگه:
ب تو چه؟
تو دانشگاه بت یاد ندادن تو کار دیگران دخالت نکنی !!؟
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 
مورد داشتیم دختره موبایلشو گم کرده سه شبانه روز گریه کرده
نه واسه گوشی دو میلیونیش
واسه اینکه pou سه روزه غذا نخورده
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. • 
 
ﻭﺻﯿﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﻣُﺮﺩﻡ
ﯾﻪ ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺍﻓﺘﺎﺏ ﻭ ﻋﯿﻨﮏ آﻓﺘﺎﺑﯽ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺧﺎﮎ ﮐﻨﻦ
ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺑﺲ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﯼ ﻫﺴﺘﻢ
ﻣﻄﻤﻨﺎ ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﻡ ﻣﯽ ﺗﺎﺑﻪ
ﻣﻨﻢ ﺣﺴﺎﺱ
 
•. •. •. •. •. • پیامک خنده دار •. •. •. •. •. •
 

روزهای اخر سال هم رسید


سلام دوستان خوبم ، داریم میرسیم به روزهای پایانی سال هر کدام از ما در این سال تو زندگی برامون اتفاقات تلخ و شیرین زیادی افتاده عزیزانی رو از دست دادیم و در بعضی از خانواده ها عزیزانی بدنیا اومدن این رسم دنیاست و کاری نمیشه کرد دیشب خونه خواهرم بودم.ما که بچه بودم دایی ام یک مستاجر داشت که کفاش بود  خانمش خیلی مهربون  بود  بخاطر همین ما همکی دوستش داشتم از اونجا هم که رفتن گاهی سراغش رو میگرفتم خواهرم دیشب میگفت اقاهه فوت کرده و فردا مراسم ختمشه گفت دوست دارم برم ولی وقتی میرم این مراسم همه بهم میگن خدا شوهرت رحمت کنه و خیلی ناراحت میشم اصلا دلم نمیخواد این کلمه ات بشنوم چون اصلا احساس نمیکنم شوهرم مرده هنوز باور نکردم دیگه زنده نیست . واقعا چقدر سخته .من و دوستام  وقتی بچه سال بودیم میگفتم یعنی چی میگن خدا بیامرزه غم اخرت باشه ولی الان به این نتیجه رسیدم که بعضی از مواقع برای ادم راحته که نباشه و نبینه که عزیزش رو از دست میده . خدا روح همه رفتگانمون  رو بیامرزه با جبر زندگی کاری نمیشه کرد و به همه بازمانده گان صبر بده .

  اوضاع واحوال خودم هم خوبه . یک ده روزی میشه که با گنج زندگی در قهر بسر میبریم من هرچی میخوام با این بچه  روابطم خوب باشه نمیشه هر کاری فکر کنید براش میکنم غذاهای مورد علاقه اش درست میکنم چیزهایی که دوست داره اعم از خوراکی ، پوشاک... براش تهیه میکنم شاید باورش سخت باشه حتی لباس و کفش میرم به شرط تعویض براش میگیرم که با هم کمتر درگیر باشیم ولی باز یک بهانه واهی پیدا میکنه که جنجال راه بیاندازه . من هم روز اخر که با بردارش کل کل میکرد و هرچی اون میگفت ولم کن الان سرم میخوره به مبل میشکنه توجه نمیکرد من هم بهش گفتم حتما باید سرش بشکنه تا تمام کنی خلاصه  تمام که نکرد هیچی  شروع کرد به اینکه که تو چرا داد میزنی و هرچی دستش اومد پرت میکرد .من هم بهش گفتم اگر میخوای اینطوری کنی برو با پدرت زندگی کن ما که گناه نکردیم خود خواهیهای تو رو تحمل کنیم . خودت هم که میگفتی من 18 سالم بشه دیگه پیش شما نمی مونم .یعد هم خونه نموندم با شیرین عسل رفتم جمعه بازار . حالا صبح بهم گفته بود هوس دوغ کردم من رفتم نون بخرم سر راهم با وجود اینکه دستم سنگین بود چون من معمولا 15 تا نون میخرم برای مدتی داشته باشیم دوغ هم خریدم . اوردم یک دوغ خانواده رو تا ته خورد بعد هم ناهارش خورد بعد هم این ماجرا رو برامون درست کرد . حالا  از اون روز با هم حرف نمیزنیم .  کلا تحریمش کردم برای گربه اش هم غذاش تمام شده نخریده ام ( طفلکی گربه ) از همین غذاهای خونه میخوره . الان پسرم ارام شده اول فکر کردم که شاید واقعا دست خودش نیست ولی الان می بیینم کاملا حواسش جمع پنج شنبه تولد خواهرم بود رفتم اون نیامد گواهینامه رانندگی اش اومده بود دادن اوردم خونه گذاشتم روی میز زیز چشمی دیدم نگاه میکنه  فردا صبح دیدم برداشته .فعلا که سعی میکنم ازم هم دوری کنیم ولی واقعا نمیدونم چکار کنم با توجه به اینکه پیش مشاور هم نمیاد . ضمنا دیگه سر اون کار هم نمیره چون بهش حقوق نمیداد و تازه هر روز صبح هم زنگ میزد بیا محله سرا او ل قرار بود فقط ساعت 4 بعداز ظهر تا 11 زمین ورزشی اجاره بده . ولی بعدا چون محله سرا هم در اجاره اش بو د وهمچنین بوفه مدرسه هرروز زنگ میزد بیا اینجا کمک بیا اونجا کمک موقع حقوق هم میگفت فعلا ندارم من بهش پول توجیبی هفتگی میدم .میگفت مامان کاش همه مثل شما بودن بموقع به ادم پول میدی البته الان پول رو هم که گذاشتم دست نزده .  پناه میبرم به خدا

   شنبه مرخصی گرفتم رفتم ایران خودرو ماشین برادرم گزفتیم . موقع برگشتن خواهر م میگه ماشین تو بشینم یا پیش برادرمون گفتم ماشین اون نو برو پبش اون تنها نباشه . کلی سر این باهم خندیدیم میگه اخه تو تنها می مونی میگم نمی تونه تورو دو قسمت کنیم نگران نباش برو . اومدم خونه شون ناهار هم اونجا بودم بعد اومدم خونه دیدم کلیدم نیست رفتم مدرسه پسرم موقع تعطیل شدن بود بموقع رسیدم با دوستاش داشت  صحبت میکرد صداش کردم اومدیم خونه ( معمولا با دوستاش میرن اطراق مدرسه میگردن بعد میاد خونة ) کلاس های شیرین عسلم به راه و واقعا من خسته میکنه این اومدن  و رفتن .