هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

تفاوت خواب پدر ومادر

سلام دوستان خوبم این مطلب خوندم برام جالب بود .میذارم شما هم بخوانید.

تفاوت خواب مامان وبابا :


مامان و بابا داشتند تلویزیون تماشا می کردند 

که مامان گفت:”من خسته ام و دیگه دیروقته ، میرم که بخوابم ” 

مامان بلند شد ، به آشپزخانه رفت و مشغول تهیه ساندویچ های ناهار فردا شد ، سپس ظرف ها را شست ، برای شام فردا از فریزر گوشت بیرون آورد ، قفسه ها رامرتب کرد ، شکرپاش را پرکرد ، ظرف ها را خشک کرد و در کابینت قرار داد و کتری را برای صبحانه فردا از آب پرکرد . 

بعد همه لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی ریخت ، پیراهنی را اتو کرد و دکمه لباسی را دوخت . 

اسباب بازی های روی زمین را جمع کرد و دفترچه تلفن را سرجایش در کشوی میز برگرداند. 

گلدان ها را آب داد ، سطل آشغال اتاق را خالی کرد و حوله خیسی را روی بند انداخت . 


بعد ایستاد و خمیازه ای کشید . کش و قوسی به بدنش داد و به طرف اتاق خواب به حرکت درآمد ، کنار میز ایستاد و یادداشتی برای معلم نوشت ، مقداری پول را برای سفر شمرد و کنارگذاشت و کتابی را که زیر صندلی افتاده بود برداشت . 

بعد کارت تبریکی را برای تولد یکی از دوستان امضا کرد و در پاکتی گذاشت ، 

آدرس را روی آن نوشت و تمبرچسباند ؛ مایحتاج را نیز روی کاغذ نوشت 

و هردو را درنزدیکی کیف خودقرارداد. سپس دندان هایش رامسواک زد. 


باباگفت: “فکرکردم ، گفتی داری می ری بخوابی 


” و مامان گفت:” درست شنیدی دارم میرم.” 


سپس چراغ حیاط راروشن کرد و درها را بست. 

پس ازآن به تک تک بچه ها سرزد ، چراغ ها راخاموش کرد ، 

لباس های به هم ریخته را به چوب رختی آویخت ، جوراب های کثیف را درسبد انداخت ، 

با یکی از بچه ها که هنوز بیداربود و تکالیفش را انجام می داد گپی زد ، 

ساعت را برای صبح کوک کرد ، لباس های شسته را پهن کرد ، جاکفشی را مرتب کرد و شش چیز دیگر را به فهرست کارهای مهمی که باید فردا انجام دهد ، اضافه کرد . سپس به دعا و نیایش نشست. 


درهمان موقع بابا تلویزیون راخاموش کرد و بدون اینکه شخص خاصی مورد نظرش باشد ، گفت: ” من میرم بخوابم” و بدون توجه به هیچ چیز دیگری ، دقیقاً همین کار را انجام داد 



واین است تفاوت خواب مادرو پدر 


بهشت زبر پای مادران نیست بلکه بهشت خانه ایست که مادرم در ان است

ایام بازنشستگی 3

سلام دوستان عزیز. در این شب عزیز از خدا میخوام که همه تون جاجت روا شید. طاعات وعباداتون قبول درگاه حق تعالی .روزگار من هم خوبه ،با پسر بزرگم اشتی کردم الان اینقدر برام حرف میزنه که نگو.البته بازم خوبه.شیرین عسل هم که دیگه کارنامه قبولی گرفته خیالش راحته تا جایی که میتونه فیلم میبنه با دوستاش وگاهی هم با من گردش وسینما. .. میره خونه هنوز نخ ییدم یکبار تا پای قول نامه رفتیم ولی فرو شنده با وجود اینکه خکدش اصرار داست بریم برای توافق ومن 30میلیون هم بالا رفتم قبول نکرد.حتی میخواستم ماشینم بفروشم.بعد که ما اومدم بیرون از املاک زنگ زده بودن که برگردیم من هم متوجه زنگ نشدم بعد هم چند بار املاکی زنگ زد 

ولیمتوجه شدم مستاجر ساکن تا اخرهای شهریور قرارداد داره و تقاضا داره تا اواسط مهر هم بمونه.این وسط صاجبخونه خودم میگفت مبخواد خونه روبفروشه .از یک طرف هم پام ضربه دیده بود نمتونستم رانندگی کنم در نتیجه دنبال خونه هم نمتونستم برم.تین وسط تلفن خونه مونم دل بخواه کار میکنه .مخابزات میگه مشکل از ما نیست از بیرونم اودم درست کرد چند رور خوب بود .بعد دوباره مثل قبل شد .موبایلم خونمون خوب انتن نمیده .خلاصه بل بشوی که نگو .حالا خوشبختانه صاحب خونه از فروختن منصرف شده. پتم هم خوب سده ولی ار جمعه از این بیماری ویروسی ها گرفتم امروز رفتم دکتر کمی بهنر شدم.کاش زودتر جایی پیدا کنم جابجا شم زندگیم رو عادی پی