هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

امتحان نهایی

سلام به دوستان خوبم .الان که این مطلب می نویسم .تو پارکی تو دهکده المیپک نشستم منتظرم شیرین عسلم اولین امتحان نهایی اش بده بعدش با هم بریم خونه . بچه ها چقدر زود بزرگ میشن. و جقدر ادم حسرت میخوره برای کارهایی که میتونست براشون تو بچگی انجام بده و نکرده.

هفته پیش جمعه 17اردیبهشت تولدم بود .یه کیک کوچک خریدم وبا بچه هام جشن گرفتیم.19 هم خونه یکی از دوستام دعوت بودم ناهار .البته با 20تااز همکارای دیگه .اونجا هم برام یه تولد حسابی گرفتن.اتفاق خاص دیگه ایی  هم نیافتاده. پسر بزرگم خیلی این روزها بهم ابراز علاقه میکنه تا از خونه میرم بیرون زنگ میزنه مامان دلم تنگ شده زود بیا خونه. ماشینم برد صافکاری 1میلیون و هفتصد گذاشت رو دستم .کلا ماشین نو شد. خدا کنه همه بچه ها تو امتحاناتشون موفق شن .پسرک من هم تو اونها.امین.