هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

اردو

سلام  دوستم بهم میگه زیاد روبراه نیستی من بگو که فکر کردم ظاهرم خوب حفظ کردم صبح که داشتم میومدم برخلاف اینکه امروز دیر راه افتادیم و شلوغ هم بود تقریبا نزدیکهای اداره دیدم که به موقع میرم  همین موقع ماشین بغلی از من سبقت گرفت  حالا اونجا حالت یک میدون دار من هم سرعتم کم کردم که بره همین موقع صدا اومد پیاده شدم دیدم گلگیر سمت راست یک کم فرورفته و سپرهم ازهمون طرف افتاده  خانم راننده هم پیاده شد و شروع کرد به عذر خواهی  گفتم عذر خواهی به چه درد من میخوره اخه چرا اینطوری میای رو سر م پلیسی که دور میدون بود اومد گفت بیاید کنار رفتیم کنار و پلیسه گفت که( پلیس راهنمایی نبود زنگ نزده بودیم ) تقصیر شماست گفتم  این خانم داشت از سمت راست من سبفت میگرفت ماشین اون خانم صدمه ندیده بود فقط سپر عقبش کمی خش برداشته بود البته یکی از پلیس ها سپر من سر جاش گذاشت  ( دستش دردنکنه چون نمیدونستم چکار کنم ) داشتم پلیسه به اون خانم گفت شما که شکایتی ندارید برید من هم دیدم که به هرحال صدمه من از جلوس و لابد پلیس راهنمایی هم من مقصر میدونه و دیرم هم شده بود برام جالب بودکه خانمه خودشه هم میدونسته مقصر اونه ولی حالا شیر شده بود و میگفت که دیرم شده گفتم خانم خودتان هم میدونید که مقصر شما بودیدحتی اگر پلیس بگه که مقصر نیستید برید اومد همش تو راه باقی مونده میترسیدم سپر جدا شه خوشبختانه مشکلی پیش نیومد رفتم پارگینک اداره نگاه کردم دیدم خدا رحم کرده سپر خیلی شل سر جاش کلی بررسی کردم وکلنجار رفتم تا سرجاش محکم شد از اون طرف هم شیرین عسل رفته اردو رامسر جاش تو خونه خیلی خالی چون موبایلم نبرده خبری ازش ندارم شاید علت اصلی ناراحتیم همین باشه باید یک موبایل بدون دوربین و پلوتوس براش بگیرم که دیگه اولیائ مدرسه ایراد نگیرن دعا کنید پسرکم سالم برگرده سر این اردو رفتن کلی ماجراداشتیم اول میگفت نمیرم بعدا وقتی اردو بردن قطعی شد رفته بود فرم که باید دوتا معاون مدرسه امضاء میکردن که رضایت دارن گرفته بود و امضاها رو هم گرفته بود اوردکه من هم امضاء و اعلام رضایت کنم  من هم امضاء کردم و مبلغ ۲۰۰ هزار تومان هم که هزینه اش بود دادم برد  بعد دو روز اومد گفت نمیرم دوستام نمیرن بعد دوباره گفت میرم خلاصه اخرش رفت پارسال که رفته بود وقتی اومد بنظرم خیلی بزرگتر شده بود  مثل یک ادم بزرگسال حرف میزد اخه این پسرم  تو خونه با لحن بچه گانه یا بقول پسر دوستم لوس حرف میزنه نمیدونم به خاطر اذیتهای برادرش که  اینطوری عکس العمل نشون میده بخاطر همین خوشحال شدم که رفت هم چند روز این دو برادر از هم دور باشن تا بخصوص پسر بزرگم قدر بودن برادرشو بدونه خیلی بهش حسودی میکنه۰ یک چیز دیگه جمعه یک خواب دیدم البته ساعت ۹ صبح بود ونمیتونه خواب صادق باشه ولی فکر من مشغول کرده خواب دیدم رفتم ارایشگاه موهام کوتاه کنم یک دفعه متوجه شدم ارایشگر خانمی که با شوهرم دوست بود یک دفعه گفتم ای وای چرا من اومدم اینجا اون گفت نگران نباش من دستم خوبه من هم گفتم خیلی و اون گفت حالا اون ماجرا ولش کن و من همین موقع بیدار شدم نمیدونم حس بدی بهم دست داده که نمیتونم از خودم دور کنم۰

نظرات 9 + ارسال نظر
ن چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 ساعت 12:29

با سلام
تا اونجا که می دونم اگر سمت راست خودرو که از مسیر منحرف نباشد به سمت چپ خودرویی بخورد مقصر راننده سمت راستی است ولی اگه گل گیر سمت راست شما به انتهای ماشین طرف خورده باشد مقصر شما می شوید
مو کوتاه کردن نشانه ی زدوده شدن غم است ایشاالله که خیر است
موفق باشید

سلام متاسفانه از نظر قانون حرف شما درسته و من درحال ایست کامل بودم اون ماشین متمایل شد و زد به من رفت ولی چون من هم میدونستم پلیس بهر حال من مقصر میدونه رضایت دادم زنگ نزیم و اومدم سر کار از تفسیر خواب هم متشکرم خیالم راحت شد

مینا چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 ساعت 14:52

اون اصلا خواب نبوده !! خاطرات بد رو ما به زور میدیم تو قسمتهای پنهان مغز -در حالت ریلکس خودشون میان جلو -این حرف من نیست - میگن خواب هم در واقع همون ارزوهایی است که ما ارزوی انجامش رو داریم ولی چون در توان خودمون نمی بینیم میدیمش قسمت پنهان مغز (کلمات انگیسیش رو مثلا ترجمه کردم )-حالا خدا رو شکر خیلی از مشکلاتت حل شده - دیگه اون غم وغصه ها رو بریز دور -بچه ها همینند نه دوری هم رو میتونند تحمل کنند نه نزدیکی همدیگه رو - پسر بزرگت تو این سن معنی مشکلات تو رو داره می فهمه وهضمش براش مشکله -چون خودش هم در حال گذر از نوجوانی به جوانیست - بیشتر باهاش حرف بزن -بهش بگو تو در واقع هم برادر بزرگتری هم خودت یه روز پدر خانواده میشی -باید مشکل رو حل کرد- چه با برادرت چه همکلاسی ها و غیره . مشکل بچه ها تو این اینه که فکر کردن بلد نیستند-تا حالاکه بچه بودند-از این به بعد هم اگه اموزش نبینند یاد نمی گیرند.خیلی برای این ارامشی که توی زندگیت بدست اوردی خوشحالم - ارزشت بیشتر از اینهاست .ایشالا خدا برات بهترین ها رو بخواد .

سلام مینا عزیزم ممنون از نظرات خوب و قابل استفاده ای که میدی مثل یک خواهر خوب راهنماییم میکنی میدونم که مشکلات دوران بلوغ و گذر از اون برای رسیدن به نوجوانی خودش تنش زاست و این بچه حالا تمام اون مسایلی که تو این دو سال ونیم تو زندگیمون پیش اومده هم مزید علت شده این روزها در انتقاد از پدرش میگه که دوستام پدرشون حمایت شون میکنن ولی بابای ما عین خیالش نیست باهاش خیلی حرف زدم که هرکس زندگی خودش داره و باید با مشکلاتش کنار بیاد از خدا میخوام که کمکم کنه تا همونطور که شما هم برام دعا کردی به بهترین نحو بتونم این بچه ها رو بزرگ کنم

امروز چه خبر؟(مهربون خانوم) چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 ساعت 15:18 http://emruzchekhabar.blogfa.com/

اشکالی نداره عزیزم بلا به جونت و سلامتیه پسرات نخوره.
ان شاءالله هم پسر گلت با سلامتی میاد.و قدر شما و برادرشو بیشتر میدونه.

سلام مهربون عزیز راست میگه الان دیگه ناراحت نیستم دوباره بعد یکمدت میبرم صافکاری درستش میکنم پسرم دیروز اومد یک کم سرما خورده امروز استراحت کرده انشااله از فردا میره مدرسه خدا گل پسر تو هم برات نگه داره

کیهان چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 ساعت 15:58 http://mkihan.blogfa.com

درود
خواندم دلنوشت ههایتان را روان و متین
شادی تان روز افزون

سلام ممنون از لطفتون من هم برای شما ارامش و سعادت ارزو میکنم

ساراازکرمانشاه چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 ساعت 21:01 http://dokhtarechagh.mihanblog.com

سلام .اولا" وقتی خواب می بینی صدقه کناربزاروبگوانشالله

خیره وخیلی هم ناراحت بودی شیرآب روبازکن وخوابت روواسه آب روان بگو -بهمین راحتی

واینکه سفر عزیزت بخیروخوشی

چراخودتوعذاب میدی

یه مقداری گل گاوزبون بجوشان وبخور

خوبه برات

انشالله خودت وعزیزانت سلامت باشند

نبینم خیالهای بدببافی ها

وگرنه دیگه نمی خونمت
بگم ازحالا
دوستت دارم بوس

سلام سارای گلم متشکرم از تمام راهنمایی هات گل گاو زبون میگیرم یکی دو بار دم میکنم بعد یادم میره و باقی مانده اش بعد از چند ماه روانه سطل زباله میکشه فکر کنم یکبار تی بک شو تو یک فروشگاه دیدم باید از اون تهیه کنم البته شایدخاصیت اصل شو نداشته باشه خیال بافی نمیکن سارا جون نمیدونم چرا میام تو پذیرایی میخوابم خوابهای اینطوری میبینم من هم می بوسمت

سارا چهارشنبه 4 اردیبهشت 1392 ساعت 22:53 http://mane54.blogfa.com

ایشالله پسرت صحیح و سلامت برگرده .
خوابت هم هر چند ساعتش ، ساعت تعیبیر داشتن نیست ولی خیره

سلام سارای عزیزم ممنون پسری دیروز برگشت امیدوارم خوب باشی

مهتاب2 پنج‌شنبه 5 اردیبهشت 1392 ساعت 10:16

عزیزم به نظر من این اردوها خیلی برای بچه ها خوبه وباعث میشه کلی احساس خوب بهشون دست بده.. در مورد خواب هم نگران نباش..

سلام مهتاب جونم اره خیلی برای بچه ها اردو خوبه رفتم پیش یک ارایشگر که دوست قدیمیم بودم موهام کوتاه کردم دیگه بهش فکر نمیکنم من هم میبوسمت

یه مامان مهربون شنبه 7 اردیبهشت 1392 ساعت 14:25

نگران نباش عزیزم انشاالله شیرین عسل به زودی صحیح و سالم بر میگرده این خوابها نتیجه ناخودآگاه ذهنمونه که همش درگیرن و به شکلهای منختلف خودشون رو نشون میدن.

سلام مامان مهربون پسرم برگشته یک کم سرما خورده نمیدونم چرا حالا که تصمیم گرفتم برم وکیل بگیرم برای طلاق اقدام کنم همش خواب خودش و اون زنیکه رو می بینم

ملی یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 12:33

سلام
من تازه با وبلاگت اشنا شدم یکسری از پست ها خوندم مخصوصا اون پست خیانت همسرت من خیلی ازت کوچکترم ولی تجربه جدایی را دارم به نظر من شوهرت توی یک دام افتاده سعی کن به خاط خودت و بچه هات هر طوری که هست زندگیت رو حفظ کنی به خدا اون ور طلاق به جز مشکلات و پشیمونی چیزی نیست اینکه شوهر تو به سمت اون زن رفته خیلی هم مقصر نیست اون زن مکاره بوده و این ذات مردهاست که تنوع طلب اند اول اول ببخشش به خاطر خودت تا راحت بشی از صمیم قلب هم ببخشش وبعد با یک مشاور مومن حرف بزن چون اکثر مشاوره ها ما رو به سمت طلاق و جدایی میکشونن بعد به هر وسیله ای متصل شو تا دوباره زندگیتو بسازی تو دو تا بچه داری نذار بچه هات با کینه پدرشون بزرگ شن اون مرد قدر تورو ندونسته ولی خراب کردن همه چیز کار درستی نیست سعی کن مردت رو از اون زن دور کنی با محبت بیشتر و بیشتر . کتاب زن کامل را هم بخون .مرد تو معتاد نیست، دزد نیست، هرزه نیست یک عمر هم با ابرو زندگی کرده و کار کرده حتما باز هم خودت میتونی چیزهای زیادی از اون بگی فقط و فقط توی دام افتاده بوده وحالا هم به خاطر غرورش حاضر به عذرخواهی نیست
تو مادری سعی کن اون کاری که به نفع بچه هاته انجام بدی
ببخشید که اگه من نصیحت و یا دخالتی کردم فقط دلم سوخت و گفتم حالا که اشیانه من خراب شده شاید حرفهای من تاثیری در تو که هنوز صیقه طلاق برات جاری نشده و هنوز فرصت داری داشته باشه

سلام متشکرم که وقت گذاشتی خوندیم من دوسال وقت واعصاب گذاشتم تا این مرد از راهی که میره برگرده ولی نشد الان هم نزدیک یکسال که جدا زندگی میکنم که بلکه اینطوری متوجه بشه راهش اشتباهه علت جدا زندگی کردنم هم این بود که پسربزرگم داشت از دست کارهای پدرش روانی میشد الان هم نه تحمل صدا داره نه مخالفت و من واقعا با تمام مشکلاتی که دارم باهاش مدارا میکنم بعضی مواقع واقعا عاجز میشم ولی میدونم که باید تحملش کنم چون خارچ از ظرفیت سنش اسیب دیده میدونم طلاق مشکلات خودش داره بخاطر همین این مدت صبر کردم ممنون از نصحت هات برام دعا کن هرچی خیره بر ای خودم و بچه هام پیش بیاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد