هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

اذرماه

سلام به دوستان خوبم چند بار میخواستم بیام  از اوضاع واحوالم بنویسم نشد امروز دیدم بهترین فرصته داشتم فکر میکردم روز بروز دارم تنهاتر میشم  امسال محرم تنها رفتم بیرون پسرا که نمیان پسر بزرگم که کلا مخالف میگه ادم تو خونه عزادری کنه بهتر و حرفای عجیب وغریب زیاد میزنه کوچکه هم که کلا به جای هر چیزی ترجیح میده بشینه فیلم ببینه و چون از اول هم پدرشون نبرده یا خودش تنها میرفت یا اصلا نمیرفت یکبار هم که گنج زندگی رو برد شب عاشورابود  تقریبا 10 سال پیش زمستان بود هوا سرد و دسته اونها هم خیلی مسیر طولانی میرفت و این بچه تو سرما  هم سردش شده بود و هم خسته و نهایتا هم خودش خیس کرده بود وقتی ساعت دو رسیدن خونه بردمش حمام و دیگه فرداش گفت نمیام سالهای بعد بامن میامد خیابان به عشق خوردن شربت ودختر خاله ها ،خاله ها ومادربزرگ کلا یک سالی میشه که کمتر با من میاد بیرون دوستم که دوتا پسر 20 سال به بالا داره میگه کم کم متعادل میشه امیدوارم که همینطور بشه و موقتی باشه  اوضاع هم مثل سابقه بچه ها مدرسه میرن و برمیگردن خودم سر کار خونه مون هم که در حال ساخت تمام نشده  شیرین عسل میبرم کلاس خصوصی عربی وریاضی  از عربی خیلی راضی همون معلم پارسال ولی ریاضی یک اقایی که دانشجو پزشکی و فکر کنم مناسب نیست چون خودش بلده بنظرش پیش پا افتاده میاد میخوام زنگ بزنم به مسئولش بگم چون خودم مجبورم دوباره باهاش کار کنم گنج زندگی هم که حاضر نیست بره کلاس خصوصی یا کنکور  نمیدونم باهاش چکار کنم خواهر کوچکم مادر دنیا هم تصمیم گرفته با شوهرش اشتی کنه کلا شخصیت خود رایی هم داره به حرف هیچکس گوش نمیکنه با من که اصلا راجبعش حرف نمیزنه میترسم با تمام قول و وعده ایی که شوهر ه داده کلا تضیمنی که بهش داده دوباره بره سر خونه اولش و اعتیادش شروع کنه البته گویا گفته هر ساعت که بگی هروقت که باشه میام باهات ازمایش میدم که مطمئن شی   گویا تو این یکسال چند بار هم رفتن ازمایش از این میترسم که ارامش دنیا بهم بخوره بچه شاد و سرحالی و حیف که این سرخوشی از دست بده با توجه به اینکه سال دیگه هم میره مدرسه خدا خودش بخیر بگذرونه گنج زندگی با پسر عموش رفته سراغ پدرش گویا 100 هزار تومان بهش پول داده که با شیرین عسل تقسیم کنه ( همه رو برای خودش برداشته)و گفته که براش یک ایفون 5 اس میخره گنج زندگی میگه مامان فکر کنم زنه رو دیگه نمیبینه قطع شده ارتباشون که یک پولی براش مونده تازه بهم گفته فولکس گلش رو تعمیر میکنه میده بهم گفتم نمیدونم مادر هروقت و ماشین درست کرد داد میشه روش حساب کرد خواهرم میگه حالا که خواهر کوچکه خونه ام خالی میکنه تو بیا اینجا ولی بچه ها راضی نیستن خودم هم حس اثاث کشی ندار م البته اردیبهشت موعد خونه خودم هم سر میاد ولی صاحب خونه با توجه به اینکه شهر ستان زندگی میکنه و ادم خوبی هم هست میشه باهاش کنار اومد موندم چکار کنم خواهرم تا اول دی فرصت داده بهش جواب بدم خواهر کوچکم نزدیک خونه مادر شوهرش خونه اجاره کرده مادرم هم احتمالا خیلی باید ناراحت باشه باید این یکی دو روزه بهش سر بزنم  شیرین عسل وقتی شنید خاله اش میخواد اشتی کنه باور کنید تا یکی دو دقیقه دهانش باز مونده بود به گنج زندگی که هنوز نگفتم مسلما عکس العمل اون شدیدتر ه چون بر خلاف ظاهر خشن خیلی دختر خاله دوست داره یک بار میگفت بریم بیاریم خودمون نگهش داریم امیدوارم ختم بخیر شه راستی یک چند روزی هم به خاطر گربه با گنج زندگی قهر بودیم دعوا مفصلی کردیم میگه دوستش قرار از  مسافرت خارج از کشور برگرده فکر کنم کارش جور نشده خدا کنه بیاد این گربه اش ببره راحت شم

نظرات 6 + ارسال نظر
معشوقه خانوم پنج‌شنبه 21 آذر 1392 ساعت 19:55 http://nehle-nudity.persianblog.ir/

سلام بانو ...انشالله زندگی به کام باشه.

سلام متشکرم

[ بدون نام ] جمعه 22 آذر 1392 ساعت 19:48

سلام زهرا خانوم عزیز خوبین؟بنظرمن پیشنهاد خواهرتونو رد نکنین
در مورد همسرتون ادم انقد حرصش میگیره که جایی واسه حرف زدن نمیذاره!خدا براه راست هدایتشون کنه امین

سلام دوست ناشناسم بچه ها و خودم حوصله اسباب کشی نداریم یعنی خسته شدیم و این خونه فعلی به مدرسه پسر وکوچکم نزدیکه و کلا خیلی خوش میسره به همه جا و صاحب خونه هم ادم خوبی اگر بخوام بشنیم فکر نمیکنم مشکلی پیش بیاد شوهرم که کلا خدای بی خیالی الان نزدیک یکسال ونیم پسر کوچکمون ندیده عین خیالش هم نیست اگر بزرگه هم بهش زنگ نزنه معمولا سراغی هم از اون نمیگیره

ن شنبه 23 آذر 1392 ساعت 11:29

بچه که بزرگ بشن مخصوصا اگه شاغل هم باشن سفره شون را از پدر و مادر جدا می کنن ما که معمولا جمعه به جمعه بچه ها را می بینیم اونم همون سر صبحانه بعدش اون می ره با دوستاش یا کوه یا پارک و شب میاد این یکی هم می ره زیر پتو و لب تابش را می زاره رو پاش فیلم می بینه پس به نظر می رسه بچه ها هر چی بزرگ
تر بشن فاصله شون از پدر و مادر بیشتر می شه
تمام حرف هایی که بین ما رد بدل می شه این است حاجی آقا چه خبر اونم میگه هیچ والله فوقش هم بگه بابا بزن کانال شش ببینم اخبار ورزشی چه می گه
نزدیک افوام بودن هم محاسن دارد و هم معایب احتمالا با توجه به اینکه از نظر فقهی نهی شده معایبش زیادتر است
دعوای مادر و فرزند هم دیدن داره آخه خانمم بعضی وقت ها جوش میاره با بچه ها دعوا می کنه ولی هوای پسره را خیلی داره

سلام اقای ن مدتی نبودید نگران شدم خوشبختانه مثل اینکه اوضاع روبراهه بچه ها همین طور که شما نوشته اید میشن نهایتا ولی بچه های من خیلی تو کارهای من دخالت میکنن مثلا یک بار شیشه زرچوبه رو عوض کردم تا دوماه غر میزد( پسر بزرگم) گه چرا این کار کردی در مورد نزدیک هم زندگی کردن نمیدونستم از نظر فقهی نهی شده متشکرم که یاد اوری کردید من واقعا مضراتش با تمام وجود لمس کردم چون نزدیک 10 سال با مادرم تو یک خونه زندگی میکردیم ومن هم یک مقدار زیادی به خاطر خانواده ام رعایت اقای همسر میکردم و اونها هم چه مادر وچه برادرها و خواهر هام رعایتش میکردن باعث شد که هوا برش داره بخاطر همینه که نمیخوام دوباره برگردم خونه ایی که باهم مشترک میسازیم خونه خواهرم هم رفتنش منتفی شد چون واقعا توان اثاث کشی رو ندارم و ترجیح میدم همینجا بنشینم تا انشااله اگر خدا خواست یک خونه بخرم برو توش 0 همه مادرها هوای بچه هاشون دارن متاسفانه حتی به غلط کار خانم شما هم کاملا طبیعی ممنون از حضورتون

عسل نصیری یکشنبه 24 آذر 1392 ساعت 10:43

زهراخانوم شرمنده اون دوست ناشناس منم!یادم رفته اسممو بنویسم

سلام عسل عزیز امیدوارم روزگارت روبراه باشه متشکرم که زحمت کشیدی دوباره پیغام گذاشتی

زیتون دوشنبه 25 آذر 1392 ساعت 16:47 http://zatun.blogsky.com

الله اکبر
قبلا یک گفتار ازمعصومین دیده بودم که بازگشت از شهر به روستا درحد شرک است
اما این جدیداست کاش منبع گفتار را می نوشت دوست عزیزت
شایدبه علت همین باشد که همدیگر را میشناسیم توقعات بیجا زیاداست غیبت وتهمت وشایعات وبدبینی بیشتر میشه بجای صلح !
شایدهم علل دیگری داشته باشد ازجمله همین که می بیند زنش دورش شلوغ است میره دنبال ولگردی ووو
دورباشد احساس مسولیت بیشتری میکند که تنها است زودتر بروم ووو
باتوجه به بحران ازدواج درکشور وانفجار طلاق بهتراست اگرازخطایش عبرت گرفته ورام زندگی شده زودتر بروید سرخونه زندگی انشاءالله چون علاوه برنیاز های فیزیولوژیک وزیستی نیازهای عاطفی نیز باید تامین بشه
مثلا بوسه برای بچه های به این سن برای زن نیز مثل کپسول اکسیژن است وسبب سلامتی روانی میشه
----------------------------------
درخصوص خواهرجانت اگرشوهرش قبول کند درجلسات بهزیستی (ان ای )شرکت کند بهتر انسان میشود
بخصوص اگر شوهرش سلامت جنسی دارد کمکش کنند ترک کند ولی اگر سلامت جنسی ندارد درجلسات هم شرکت نمیکند مصرفش هم تابلو است دست بزن هم دارد توهم هم دارد (واجب ترین چیز طلاق است) چون مردان توهمی گاه بچه هایشان را به اتش میکشند
اگرمیخواهی کمک خواهرجانت باشی این سوالات را ازاو بپرس اگرمثبت بود تشویقش کن اشتی کند ۱-سلامت جنسی دارد ومی تواند همبستری داشته باشد یاخیر؟۲- درجلسات ان ای شرکت میکند واصرار به ترک دارد یا خیر ؟ کتک زن است یا خیر؟وسائل خانه را می دزد ومیفروشدیاخیر؟ ...

سلام زیتون عزیز متاسفانه شوهر من اصلا گویا پشیمون نیست من اقدام جدی نکردم( مثلا میتونستم مهریه ام اجرا بذارم ازحقوقش بگیریم یا ماشین چون دوتا داره یکی رو توقیف کنم ) چون به نکاتی که نوشتید واقف بودم و اینکه ممکن هر انسانی خطا کنه ولی متاسفانه ایشون هیچ کاری که نشانه از پشیمونی باشه و تلاشی برای بهبود اوضاع نکرده و حتی من که هیچ به فرزندانش توجهی نداره وکل مخارج زندگیشون انداخته گردن من خوب من فکر میکنم که برگردونش با این وضعیت به زندگی عین حماقته در مورد خواهرم از راهنمایت متشکرم گویا ترک کرده قبلا که وضعش خیلی اسفبار بود نزدیک بود بچه رو از روی پل هوایی پرت کنه پایین چون فکر میکرد کشتی حضرت نوح اون پایینه گویا الان یک شرکت مشغول کار چون مهندس عمرانه و تو کارساختمانی و لی ترس من اینه که دوباره شروع کنه خواهرم هم با کسی مشورت نمیکنه متاسفانه کلا شخصیت خود رایی داره فقط میتونم براش دعا کنم

گلابتون بانو سه‌شنبه 26 آذر 1392 ساعت 01:54 http://golabatoonbanoo.blogsky.com/

سلام
به ها که بزرگ میشن راه خودشونو از پدر و مادر جدا می کنن!
انشالله همه مسایلتون ختم به خیر بشه.

سلام گلابتون عزیز متشکرم از دعای خیرتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد