هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

این روزها

سلام دوستان خوبم،ببخشید غیبتم طولانی شد.چند با اومدم بنویسم این پسرهای حسودم  باعث شدن شروع نکرده از نت بیام بیرون.این  مشکل اکثر مادرهاست .خانوااده فکر میکنن تمام وقت مادر مال اونهاست اگر زمانی رو برای کار خودش اخصاص بده .  از زمان اونها استفاده کرده و اعتراض میکنن. چند وقت پیش دوستم سر این مسیله قهر کرده بود رفته بود چند ساعت برای خودش تو خیابانها با ماشین گشت زده بوده.مادرم انسان احتیاج داره فیلم ببینه  میهمان،گردش بره تفریح کنه .گاهی با دوستاش.ولی کو گوش شنوا. 

از شنبه با دوتا خواهرهام ودخترهاشون رفتم شمال مجتمع تفریحی سازملن ما خوس گذشت.البته نه مثل پارسال که شوهر خواهر خدابیامرزم همرامون بود .میدونم که برای اونها هم همین طور بوده .کاری نمیشه کرد عزیزانمون که از دنیا میرنرجاشون برا همیشهخالی میمونه.

برای یکی از همکارامون یک هفته قبل از بازنشسته شه خاتفاق وحشتناکی افتاد .دختر 19ساله اش از دست داد. گویا از چند ماه پیش دل درد داشته که عید اپاندیست تشخیص میدن عمل میکنن.یعد از عمل بازم درد داشته متاسفانه تشخیص درستی نمیدن.سه هفته پیش ازمسافرت میومدن.حالش بد میشه میبرن بیپارستان تشخیص چشبندگی روده میدن میکن روده زخم شده وفورا باید عمل شه .عمل میشه . ظاهرا  عملم خوب بوده بعدش میره کما وفوت میشه .خدا به پدر مادرش صبر بده .

خونه ام هنوز نخریدم البته بازم یه مورد رفتیم پای قرارداد نشد. نمیدونم من به املاکی مقدار پولم میگم  به فروشنده بگن  که  اگر موافقه بیاد ولی متاسفانه بازم اینطوری میشه.

خسته شدم خسته

سلام  به  دوستان عزیز،ببخشید به علت کمبود امکانات  کمتر مطلب مینویسم..برای تعدادی از دوستان هم نمتونم کامنت بذارم ثبت نمیشه.مهتاب عزیز،مهربانو عزیز،ترلان عزیز.،امیر گرامی و....از کسانی هستن که کامنت هام براشون ثبت نمیشه.این  روزهای خسته ام از این همه مسولیت .پسر بزرگم که اصلا کاری نمی کنه.پسر کوچکم هم گاهی باهم میاد  بریم دنبال خونه وخرید کردن.البته پسر بزرگم یکدکم بهتر شده.پدرشون هم همچنان عین خیالش نیست که بچه داره چند وقت یش از یکی از دوستاش یه لب تاپ گرفته بود .پسر بزرگم درست کنه .3 روز این پثر سر کار گذاشت تا بیاره اخرش هم که اورد  بود داده  یک کم حرف زده بود بعد هم گفته بود برم خونه از صبح چایی نخوردم. حالا دور وبر محل ما پر رستوران وحتی قهوه خونه سنتی .نکرده بچه ببر بیرون  با هم یه ناهار بخورن .با پسر کوچکه هم که فقط تو تلگرام گاهی پیام میده.الان تابستونه .یه مسافرت ببره.من هم یه نفس بکشم. بعد این بچه رو میذاره تو رودر بایستی باهاش بره خونه بردارش مهمانی پا گشا .مجبور شدم تا یک نصفه شب برم خونه خواهرم که این  پسرم برگشت بیارم خونه.بهش میگم برو پیش بابات بمون صبح بیا میگه دوست ندارم. فردا هم باید برم انتخاب رشته برای این اقا پسرم .خودش عین خیالش .منم امسال اداره نیستم وبه اینترنت هم دسترسی ندارم. میرم سرای مجله پنج شنبه که نتونستم کاری کنم امیدوارم فردا بیونم خوش میکه دانشگاه ازاد انتخاب میکنم من با این رتبه که جای خوبی قبول نمیشم.حالا بگذریم که باباش میگفته وقتی اسا می نفرات اول می خوندن همش منتظر اسم این بوده .یک جایی قرار برادرو خواهرم که اومدن بریم  برای خرید صحبت کنیم دعا کنید اگرخیره  جور شه من از این وضعیت نجات پیدا کنم.هر روز یک جا این خونه   مشکل داره چهارشنبهرچاه دستشویی ابش سخت میرفت رنگ زدم چاه باز کنی اومد . فنر زد 130تومان گرفت یک گلوله بزرگ مو در اورد نمیدونم طبقه بالایی  که حمامش هم اونجاست موی سرشون کوتاه کردن گرفته. روز قبلش شیر روشویی وسیفون که چکه داشتن دادم درست کردن 100هزار تومان هم اونجا دادم.حالا بماند تلفن خونه فقط وقتی از خیریه زنگ میزنن زنگ میخوره وبقیه مواقع قطعه یا بوق اشغال میزنه رفتم مخابرات میگه اتصال به زمین داره شمارس داد  با این مشکلات که پیش ا مد هنوز وقت نکردم  ز بزنم بیاد درست کنه.چهارشنبه هم رفتم مراسم بازنشستگی یکی از همکارا  خوش گذشت . دوستام دیدم  یکی از دوستام که خیلی دوسش دارو نبود رفته بود مسافرت. دیگه خبر خاصی نیست .همه تون به خدای مهربوو می سپارم. من در دعاهاتون فراموش نکنید.