هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

روزمره

سلام دوستای خوبم چند وقته که دستم به نوشتن نمیره این روزها چند تا دستان از نویسنده های مختلف خوندم پیشتر ها خیلی کتاب می خوندم  البته بیشتر موقعی که مجرد بودم بعدها کمتر شد تابه اینجا رسید که اصلا این اخری ها اصلا تمرکز برای کتاب خوندن نداشتم یادش بخیر ده سال پیش  هر وقت ناراحت بودم میرفتم کتاب دایی جان ناپلئون برمی داشتم میخوندم و  کلی میخندیدم و  تاراحتیم تا حدودی از بین میرفت  بین این داستانهای کوناه که این چند شبه خوندم محلل صادق هدایت برام جالب بود واقعا دنیا دار مکافات و هر چقدر هم زرنگ باشی نمیتونی سر اون کلاه بذاری  چهار شنبه  گذشته حالم خیلی بد بود یک جور یاس وخستگی وبی پناهی رو احساس میکردم  اداره کمی حالم بهتر شده بعد رفتم خونه بچه ها باهم جر وبحت میکردن از دستشون ناراحت شدم و نشستم یک ساعت گریه کردم ( که برای خودم عجیب بود چون من به سختی به گریه می اوفتم ) البته بچه ها بعدا اومدن عذر خواهی کردن کم کم حالم بهتر شدشاید چون مادر وخواهر هام بی خبر با هم رفته بودن مسافرت و به من نگفتن عید فطر که رفتم دیدم مامان نیست اینطوری شدم یا نه کم اوردم ولی باید منطقی باشم دنیا به اخر نرسیده و من تنها کسی نیستم که تنها موندم با دوتا بچه همه جا خدا هست و باید به اون تکیه کرد تا حالا که تمام کارهام بخوبی پیش رفته از این بعد هم خدا خودش بزرگه شنبه رفتم گنج زندگی رو تو مدرسه جدیدی که میخواست ثبت نام کردم شهریه اش بالا بود ولی امسال سوم و امتحان نهای امیدوارم که خواسته اش براورده بشه و امسال با معدل خوبی قبول شه۰

نظرات 14 + ارسال نظر
جوجو(دانلودباز) دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 12:29 http://bir-jand.blogsky.com

موفق باشی

سلام متشکرم

سارا دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 13:28 http://mane54.blogfa.com

عزیز دلم این روزها اینقدر زندگی سخت شده که هممون به نوعی دلمون گرفته حالا یا از مادر یا از خواهر یا از همسر ولی دلیل اصلیش چیز دیگه ایه که هم تو می دونی هم من

سلام سارا جون راست میگی امیدوارم خدا خودش کمک کنه همه مون به ارامش برسیم

ساراازکرمانشاه دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 18:34 http://www.greenbiston.mihanblog.com

سلام موفق باشی عزیزم

سلام ممنون سارا جان

ن سه‌شنبه 7 شهریور 1391 ساعت 17:48

دعوای بچه ها بهانه ای بود برای گریه کردن
کار خوبی است بعضی وفت ها ادم که گریه می کنه سبک میشه
اما ما مردا برامون زشته گریه کردن من خودم وفتی خیلی حوصله ام سر می رفت می نشستم پشت فرمان و تو جاده بلند بلند فریاد می زدم به طوری که صدام می گرفت

سلام اقای ن درسته بعدش سبک شدم کار شما هم برای سبک شدن جالبه ولی حواستون باشه خدا نکرده تصادف نکنید

ساراازکرمانشاه چهارشنبه 8 شهریور 1391 ساعت 19:15 http://www.greenbiston.mihanblog.com

سلام حالت چطوره ؟بیاپیشم منتظرم

سلام سارا جون خوبم دارم میام

دایانا شنبه 11 شهریور 1391 ساعت 02:26 http://dayana2.blogfa.com

سلام من تازه با وبتون اشنا شدم برم ارشیوتون بخونم ببینم چرا تنهایید. اگه به من هم سر بزنید ممنون میشم

سلام ممنون که وقت میگذارید و میخونید لطفا نظرتون هم برام بنویسید اومد وبتون خوندم برام جالب بود که پسرهای به این خوبی مثل دانیال شما هم پیدا میشن

دایانا یکشنبه 12 شهریور 1391 ساعت 11:14 http://dayana2.blogfa.com

سام عزیزم به خاطر مشکلاتی که دارای متاسفم& تو جز زن هایی هستی که با فداکاری تمام مشکلات زندگی رو به دوش میکشی و دم نمیزنی فقط در مقابل از همسرت کمی همراهی و همدلی میخوای.
من روانشناس نیستم ولی با توجه به مطالعات گسترده روانشناسی میتونم نظرم رو راجب مشکلاتت بگم البته اگه خواستی

سلام دایانا عزیز متشکر میشم که نظر روانشناسی تو راجع به مشکلم بنویسی از رمز هم متشکرم

دایانا یکشنبه 12 شهریور 1391 ساعت 11:16 http://dayana2.blogfa.com

راستی ممنونم بهم سر زدی نظر لطفت و میرسونه امیدوارم تو هم توی زندگیت ارامش داشته باشی

سلام خواهش میکنم من از اشنایی با شما خوشحالم و امیدوارم دوستیمون ادامه پیدا کنه

ساراازکرمانشاه یکشنبه 12 شهریور 1391 ساعت 21:39 http://www.greenbiston.mihanblog.com

سلام احوال خودت وگل پسرات چطوره ؟آپ کن خانم زیبا منتظرم .من با مبحث (کودک وروابط جنسی )آپم

سلام سارا جان متشکرم اومدم خوندم جالب بود

رویا.ت دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 13:14

سلام عزیز. کتاب که خیلی عالیه! ولی متاسفانه منی که خوره ی کتاب بودم و هیچ کتابی از زیر دستم در نمی رفت دو ساله به جای کتاب فقط وبلاگ می خونم!! با اینکه میدونم جایگزین خوبی نیست ولی حیف که وقتی برام نمی ذاره! فکر کن چند تا کتاب نخونده دارم ولی وقت نمیشه!
بله خدا بزرگه . امیدوارم بچه ها موفق باشن و دل ما با خوشی اونها خوش بشه.

سلام رویا جان واقعا هیچ چیزی جای کتاب نمیگیره امیدوارم کارهات کمتر شه تا بتونی به کتاب خوندن هم برسی فکر کنم درس هم میخوندی خودش کلی وقت میگیره برات ارزوی روزهای سرشار از خوشی و سعادت میکنم

مهتاب2 دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 17:19

عزیزم هفته ی پیش خیلی دلم گرفته بود ودختر عموم این مسیج رو برام فرستاد:
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود...تنها کسی است که با دهان بسته هم میتوان صدایش کرد...با پای شکسته هم میتوان سراغش رفت...تنها خریداریست که اجناس شکسته را بهتر بر میدارد..تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند.. وقتی همه پشت کردند اغوش میگشاید ...وقتی تنهایت گذاشتند محرمت میشود.. وتنها سلطانی است که که دلش با بخشیدن ارام میگیرد نه با تنبیه کردن..خدا را برایتان ارزو دارم..

مهتاب جان خیلی متن قشنگ و دلنشینی بود انشااله خدا خودش به همه مون کمک کنه تا روزهای سخته بگذورنیم و به سعادت و ارامش برسیم

جلبک سه‌شنبه 14 شهریور 1391 ساعت 15:57 http://wild-mare.blogfa.com

سلام
خدا بزرگه
مادر بزرگ من هم وقتی پدر بزرگم از دنیا می ره خیلی تنها میشه و خانواده خودش از همه بیشتر آزارش می دادن. گاهی که دلش خیلی می گیره تعریف می کنه و من ساعتها توی تنهایی خودم براش زار زار گریه می کنم.
این رو گفتم که بگم دوست عزیزم نمی دونم چرا خواهرهات و مادرت چیزی بهت نگفتن اما این اولین یا آخرین باری نیست که همچین اتفاقی می افته.و خدا همیشه بزرگه.

سلام ممنون جلبک عزیز من تازگی ها حساس شدم به خاطر مشکلات این یکسال اخیربهرحال روزگاره وباید ساخت

یه مامان مهربون شنبه 18 شهریور 1391 ساعت 09:57 http://www.nikzad.niniweblog.com

زهرا جان سلام خیلی منتظر بودم سراغم بیای میخوام از حالت باخبر بشم لطفا یا بهم سر بزن یا آپ کن.

سلام عزیزم این روزها تو اداره خیلی گرفتارم گنج زندگیم هم رفته خونه عموش و من خیلی دپرس شدم سعی میکنم اب کنم

سارا شنبه 18 شهریور 1391 ساعت 15:19 http://mane54.blogfa.com

خانمی حالت خوبه ؟ اوضاعه روبراهه؟

سلام عزیزم خوبم البته تقریبا تو اداره خیلی کاردارم ونمیتونم بیام نت تو خونه هم که فعلا اینترنت ندارم سعی میکنم اوضاع احوال بنویسم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد