هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

خشونت

سلام چند وقت پیش فیلم زندگی خصوصی رو دیدم فکر نمیکردم سوژه اون ازدواج موقت باشه  البته یک مقدار هم موضوعات  دیگه داشت که  هدف بحث من نیست اون دوران پدرومادرم زیاد نمیذاشتن ما بیریم بیرون پس خیلی نمیتونم نظر بدم ولی در بعد اجتماعی با وجود اینکه از زنهایی که به خاطر پول یا موقعیت اجتماعی مردی به اون نزدیک میشن و میخوان هر طوری شده اون بدست بیارن متنفرم چون خودم و بچه هام قربانی یک همچین موردی شدیم ولی از پایان فیلم اصلا خوشم نیامد این چه راه حلی که دست اندکاران فیلم برای اون گذاشتن  در اخر قصه مرد  داستان که موقعیت اجتماعی و خانوادگی خودش در خطر میبینه و می خواهد از شر زن صیغه ای راحت شه اون میکشه و اتش میزنه این روزها همین طوری مرتب  حوادث خشونت بار را می خونیم و گاها در اطراف خود می بینیم  فکر میکنم باید یک راه کار میذاشتن که هم زن و هم مرد متنبه میشدن بهر حال برام جالب نظر پسر بزرگم که  تو ۱۷ سالگی بود( اگر میدونستم فیلم داستانش چیه نمیذاشتم ببینه ) که میگفت پدرم عرضه نداره وگرنه سر اون زنه همین بلا میاورد و لی به جای اتش زدن چون  اثارش میمونه با اسید از بین می بردش بهش میگم مادر با پاک کردن صورت مسئله که مسئله پاک نمیشه ولی  من از اینکه پدرت یک همچین کاری نکرده راضی هستم اصلا نمیتونم تصور کنم کسی همچین کاری کنه میگه البته مرده هم حقش بود که سزای کار ش ببین باید مسئولیت کارش قبول میکرد ( خانم داستان فیلم که کشته شد باردار بود)نمیدونم دلش برای بچه تو شکم خانمه سوخته بود یاچیز دیگه ای  من که از این افکار پسرم خیلی ترسیدم پیش مشاور هم حاضر نیست بیاد چند بار وقت گرفتم دو بار خودم رفتم بقیه هم چون نیومد کنسل کردم نمیدونم چطوری راضی کنم بیا د پیش مشاور صبح که بیدار میشه خیلی بد اخلاقی میکنه صبحانه هم نمیخوره و کلا با همه چیز مخالفت میکنه با این همه خشونت که تو جامعه میبینم براش نگرانم البته یک نکته مثبت هست اینکه خوشبختانه بیشتر حرف میزنه تا عمل کنه چند وقت پیش که خونه خواهرم بودیم ماشین گذاشته بودیم تو خیابابون که اقایی اومد در زد که بیاید بردارید من بتونم برم البته راننده جوان و بی تجربه نبود و می تونست خیلی راحت ماشین در بیاره پسرم رفت پایین  ماشین جا بجا کرد اومد و شرو ع کرد به غر زد ن که بزنی داغونش کنی بی خودی مزاحم ادم میشه میگم چیزی بهش گفتی میگه پیر مردبود بهش چی بگم گفتم بهترین کار رو کردی با مردم باید مدارا کرد نه دعوا امیدوارم غرغر هاش برای من باشه و با دیگران مدارا کنه برای پسر من وهمه نوجوان ها و جوان ها دعا کنید که از خشونت پرهیز کنندامین۰

نظرات 13 + ارسال نظر
مینا یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 12:05

خودت برو پهلوی مشاور - منم همین کارو کردم - پسر تو هم عین پسر بزرگه من بود - همیشه وقتی میومد خونه هارت و پورت راه می انداخت من پیش خودم می گفتم :خوابیده پارس می کنه (ضرب المثله ) ولی می ترسیدم که بیرون هم خشونتش رو نشون بده - تا بیست سالگی هم همینطور بود - اگه پشت فرمون بود یکی جلوش می پیچید - با قفل فرمون می پرید بیرون که خدمت یارو برسه - اونقدر بهش گفتم که این کارا مال ادمهای درست و حسابی نیست و اگه تو با قفل فرمون بری جلو ممکنه طرف چاقو در بیاره - خلاصه کلی ترسوندمش تا ادم شد - ولی پوست خودم کنده شد- چون منم اسمشه که شوهر دارم - وقتی خونه است باید سریالها رو دنبال کنه - براش مهمه که اون زنه تو فیلم چی شد ولی دریغ از یک کلمه که با بچه هاش حرف بزنه - بجاش من مثل روضه خون ها - صبح تا شب رو منبر دارم برای بچه هام سخنرانی می کنم که چی خوبه - چی بده - من مادر درست و حسابی نداشتم که چیزی یادمون بده - تازه به ماها حسادت هم میکرد - بیزارم از اینکه کلمه مادر رو در موردش بکار ببرم - ولی خودم دوست دارم تو زندگی برای بچه هام سنگ تموم بذارم . کاری که اون زن (تو بجاش کلمه مادر بذار)برای من و خواهرانم نکرد.

سلام مینا جان ممنون از راهنمایت باید خودم به مشاوره با مشاورم ادامه بدم من نمیدونم این مردا که احساس مسئولیت نمیکنند ازدواج میکنن البته فکر کنم دلیلش این باشه که کارهای خودشون رو هم بیندازن گردن زن بینوا واقعا مسئولیت خانمهایی مثل شما ومن خیلی سخته چون باید چند جبهه بجنگند خدا خودش بهمون انرژی بده تا بتونیم به بهترین وجه بچه هامون تربیت کنیم

ن یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 15:02

در سن بلوغ است و این یک مسئله ی عادی می باشد
پسر من هم تازه گواهی نامه گرفته بود اگر راه مال او بود حاضر نبود راه بدهد به او گفتم ببین من سی و چند سال است گواهینامه دارم تصادفی که من مفصر باشم نداشته ام در رانندگی کمی هم مراعات کن شاید طرف مریضی داشته باشد و یا کار که عجله دارد جواب می داد نه راه مال من است گفتم اگه تصادف کنی چیه می گفت خوب مقصر است گفتم درست ولی علاقی که تو هم باید بکشی را در نظر بگیر ولی اصلا گوشش بدهکار نبود تا تصادف بدی کرد و ماشین را داغون کرد اگر چه مقصر نبود ولی سه ماه ما بدون ماشین بودیم تا درست شد و کلی هم خسارت متفرقه هم ما دادیم
حالا تو رانندگی محتاط شده

سلام درسته یک مقداریش مربوط به سن بلوغ انشااله خدا همه بچه ها رو حفظ کنه بخصوص تو رانندگی که خیلی خطر ناکه

مهتاب2 یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 16:38

من این فیلمو دارم ولی ندیدمش..
راستش عزیزم یه زمانی شاید فقط زنها بخاطر پول به یه مرد نزدیک میشدن الان میبینی پسرا هم برای ازدواج ویا حتی رابطه به وضع مالی دختر به عنوان اولین فاکتور نگاه میکنن. شاید این فیلم با پایانش که گفتی نشون بده که دخترها به این نتیجه برسن که یه مرد در درجه اول منافع خودش اهمیت داره.حتی تو ایجاد رابطه هم چون براش لذت بخشه ومنفععت داره تن به این کار میده.

سلام مهتاب جان فیلم ببین برای یک بار دیدن بد نیست اینطوری هم که شما میگید میشه به نتیجه فیلم نگاه کردامیدوارم حداقل تعدادی از دخترا عبرت بگیرن

dnd5870 یکشنبه 23 مهر 1391 ساعت 23:47 http://dnd5870.3de.ir

89560206244گاهی شانس فقط یک بار به آدم رو میاره پس باید قدرش رو دونست بهترین فرصت زندگی شما برای ثروتمند شدن مجموعه ای بی نظیر برای اولین بار در ایران برای کسانی که می خواهند بهتر زندگی کنند و از کمترین وقت و هزینه بیشترین سود را ببرند.برای آگاهی از جزییات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید.
http://dnd5870.3de.ir

سلام ممنون حتما سر میزنم

بهار (لحظه های زندگی من) دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 09:15

منم اون فیلم رو دیدم. جالب بود.

سلام بهار جان کاش می نوشتی از چه نظر و کدام قسمت برات جالب بود

بهار (لحظه های زندگی من) دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 18:58

اینکه یه مرد با ظاهر موجه و جبهه رفته و موقعیت اجتماعی بالا و زن خوشکل و .... به راحتی واد رابطه با یه زن دیگه میشه واز همه چیز به نفع خودش استفاده می کنه و همه چیز رو دقیقا اونجوری که باعث لذتش میشه، تفسیر می کنه (منظورم ارزش هاست).
زهرا کم نیستن این جور ادما. طرف منم دست کمی از اون مرده نداشت.

سلام بهار عزیز م متشکرم که نظرت برام نوشتی ما زنها بخصوص شما دخترای جوان باید قدر خودمون بدونیم و فرصت سوء استفاده به این مردها ندیم برای ارزو سعادت و خوشبختی میکنم

پری دوشنبه 24 مهر 1391 ساعت 20:31 http://parpariii.blogfa.com/

عزیزم همونطور که بقیه هم اشاره کردن خیلی نگرانی بیش از حد نداشته باش
تو این سن رفتارش و افکارش کاتملا طبیعیه
مخصوصا که تو این شرایط بیشتر می خواد نشون بده مرد بزرگی شده. منها هنوز نحوه ی ابرازشو بلد نیست
برای مشاور هم زیاد بهش اصرار نکن. چون حس بدی بهش دست میده. واقعا سن همراه با تنشی رو داره طی میکنه
فقط صبور باش و جوریکه بهش بر نخوره مراقبش باش
درست میشه ایشالا

سلام پری جون کاملا درست میگی منم سعی میکنم همین طور که میگی باهاش برخورد کنم تا از بحران نوجوانی خارج شه

بارونی سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 11:26 http://zendegiyeman12.blogfa.com/

ممنون عزیزم.
بهتم حق میدم که در مورد پسرات نگران باشی. با این جامعه که ما داریم خدا به داد این نوجوونا برسه. ادم میمونه چطوری اینا رو سالم تربیت کنه.

سلام بارونی عزیز واقعا ادم نمیدونه چطوری برخورد کنه مشاورم بهم گفته که خیلی بهش سخت نگیرم ولی هر وقت میره بیرون با وجود اینکه میدونم باکدام دوستش رفته و کجا ولی تا بیاد ارام وقرار ندارم

معین سه‌شنبه 25 مهر 1391 ساعت 13:04 http://modjtanha.blogsky.com

سلا ااا م من خودم ۱۹ سالمه و ژسرتون رو درک میکنم البته شرایط اونرو ندارم ولی اخلاقیاتم مثل ایشونه
با مهربونیای مادرونه نه دلسوزی بی از حد
با نصیحت کردن نه آمرانه
میشه درستش کرد البته میگم شاید ژسرت شرایطش از من بدتر باشه.
وقت کردی بمن هم سر بزن.

سلام اقا معین ممنون از نظرت سعی میکنم ازش نهایت استفاده رو بکنم با این سن کم خیلی وبت پر بار ه انشااله همه جوانان سعادتمند و خوشبخت بشن شما . پسرم و۰۰۰۰ من مرتب به وبتون سر میزنم چند بار نظر گذاشتم ولی معمولا نظرات صفر رو نشون میده چرا البته امروز یک نظر ثبت شده بود ۰

مـــریم پنج‌شنبه 27 مهر 1391 ساعت 09:56

سلام
اولین روزیه که به وب شما اومدم و آرشیو رو خوندم.

واقعا آدم متاثر میشه که یه هوس زودگذر و یه اشتباه باعث چه مشکلاتی میشه بخصوص واسه بچه ها. پسرهای شما هم با وجود اینکه مادر قوی و عاقلی دارن ولی بازم تاثیرات بدی تو آینده شون داره این قضایا!

قبلنا میگفتن طرف جووونی کرده ، خامی کرده ولی ظاهرا اشتباه جوون و میانسال و پیر نمیشناسه. همیشه باید مراقب بود نمیشه به اعتبار اینکه یه زندگی 10 سال 20 سال پایدار بوده مطمئن بود بهش و خیال آدم راحت باشه!
ولی خیلی خوشحالم زنانی مثل شما هستن که مستقل هستن و میتونن کاری کنن که بچه ها کمترین آسیب رو ببینن و خودشون هم تو اون زندگی تحقیر نشن. اتفاقی که قدیما بیشتر میوفتاد وزنان به خاطر وابستگی مالی و اینکه اسم مردی باهاشون باشه که تو جامعه انگشت نما نشن تن به هر نوع زندگی میدادن.
ولی بازم سخته! خیلی سخته!
امیــدوارم شاد باشید و هر چی خیره براتون رقم بخوره

سلام مریم جون متشکرم که وقت گذاشتی خوندی و نظر دادی من امیدوارم بچه ها کمترین ضربه رو بخورن بخصوص پسر بزرگم که یک مدت خیلی درگیر این مسئله بود الان هم یک موقع هایی شده که حتی نیم ساعت یا بیشتر راجع به این مسئله حرف میزنه من هم گوش میدم دلم میخواهد تخلیه روانی بشه از دعای خیرتون هم ممنون من هم برای شما سعادت سلامتی و خوشبختی ارزو میکنم

یه مامان مهربون شنبه 29 مهر 1391 ساعت 08:53

آرزوی سلامتی و پیروزی واسه گل پسرات دارم خدا از همه بدیها و بلایا محفوظشون کنه.

سلام مامان مهربون من هم برای شما و گل دخترت بهترین ها رو ارزو میکنم انشااله خوب وخوش سعادتمند باشید

سارا شنبه 29 مهر 1391 ساعت 10:10 http://mane54.blogfa.com

نگرانی هات را می فهمم ولی رفتار پسرت کاملا طبیعیه تو سنی هست که این جور حرف زدن را ایجاب می کنه

سلام سارا جون امیدوارم فقط اقتضای سنش باشه نه اثر این حوادثی که این دوساله پدرش تو زندگیمون ایجاد کرده

نوشین یکشنبه 30 مهر 1391 ساعت 16:47

گنج زندگی چیه؟ینی چیه

سلام نوشین عزیز گنج زندگی اسم مستعار پسر بزرگم است که تو این وبلاگ استفاده میکنم و علت این اسم اینکه وقتی بدنیا اومد من دیدمش انکار بهترین گنج زندگیم بهم خدا داده تو وبلاگ قبلم تو عصر بلاگ مفصل بدنیا اومدنش نوشته بودم که متاسفانه عصر بلاگ تعطیل شد و ویلاگ منم حذف شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد