هزاران زن مثل من
هزاران زن مثل من

هزاران زن مثل من

خانوادگی

این روزها

سلام چند روز مریض شدم  فشارم میاد پایین علتش هم اینکه خواهر شوهر دومی زنگ زده و میگه همه چیز بریز دور شما بچه دارید برید با هم زندگی کنید  برید با هم حرف بزنید میگم چه حرفی داریم بزنیم گفتم خونه بگیر گرفته میگه نه بیاید حرف بزنید درست میشه گفتم خانم محترم تا خونه نگیره تو محلی که زندگی میکردیم و حق طلاق بعنوان تضمین برای اعتماد کردن من نده من باهاش هیچ حرفی ندارم خلاصه اعصاب من داغون کرده اخرش گفتم بیین من این قدر اذیت نکنید بزارید به بچه هام برسم بیشتر  از این صدمه نبین به برادرت هم بگو بره طلاقم بده مگه حق طلاق با مرد نیست  نمیخواهد بره عدم تمکین بگیره فکر کرده اگر عدم تمکین بگیره چکار میتونه بکنه میان من کت بسته میبرن خدمت اقا روبکنم  فقط اگر بتونه این حق عدم تمکین بگیره نفقه من از گردنش ساقط میشه که از اول زندگی ایشون نفقه ایی  به من نداده  میخواهد بره اجازه ازدواج مجدد بگیره که اون همون موقع هم به من خیانت میکرد دیگه برای من شرعی و غیر شرعی کار های او ن ربطی نداره بعد هم به قول خودش اگر عرضه داشت زن و بچه هاش رو برای خودش نگه میداشت بره ببینم چه گل دیگه ایی به سرش میزنه ( در واقع چه گندی )خیلی حرفها زد میگه تو مادی چون من گفتم  که  برادرت ۱۶ سال خونه من نشست یک ریال اجاره نداد بعد از ۱۶ سال حاضر نشد یک خونه برای من و بچه هاش اجاره کنه  حال من که دارم خرج بچه ها رو میدم شدم مادی میگه برادرم ۲۰۰ تومان داده کفش خریده گفتم خانم محترم الان هفت ماهه یارانه من و این دوتا بچه میگره میخوره هنر کرده یک جفت کفش که معادل ۴ ماه یارانه بچه میشه داده کفش خریده ۰ خلاصه که پاک داغون شدم ازدستشون خدایا نجا تم    بده                       پی نوشت  مثلا  دیروز سالگرد ازدواجمون بود و پنج شنبه قبل عقدکنان و حنا بندان دوستم میگه چکار کنم تبریک بگم به خاط ر ۱۵ سال اول گفتم ولا نمیدونم من که به کل این زندگی شک کردم نمیدونم از اول هم سرمن کلاه میگذاشت یا نه شک بد دردیه ادم  ویران میکنه

نظرات 11 + ارسال نظر
ن سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 15:07

شما هم خوب جواب حاضر هستید
من اگه بودم هیچوفت به مغزم یارانه حطور نمی کرد
شرایطی که گفته اید منطقی است

سلام اقای ن من اتفاقا حاضر جواب نیستم همیشه بعدا به عقلم میرسیه چی بگم تازه زمانی هم که میخوام چیزی بگم همشیه سعی میکنم چیزی نگم که به طرف بر بخوره ولی اینها دیگه جایی برای رعایت نگذاشتن وقتی ۷ ماه حالا از شهریه مدرسه بچه ها که بگذریم هزینه خورد و خوراک و پوشاک وتفریح ۰۰۰ بچه هارو نمی بینن که من دارم میدم و برادرشون ریالی این مدت پرداخت نکرده فقط ۲۰۰ هزار تومان پول کفش می بیین خوب من دیگه باید چی بگم از اینکه شما هم شرایطی که گذاشتم تائید می کنید ( بعنوان یک مرد) به درستی کارم مطمئن تر شدم

گلابتون بانو سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 15:40 http://golabatoonbanoo.blogsky.com

زهرا جان مواظب سلامتی خودت باش. این حرفا که همیشه هست. کار خوبی می کنی از شروطت کوتاه نمیای و آفرین که دست تنها داری بار زندگی رو می کشی.

سلام گلابتون عزیز ممنون چشم سعی خودم میکنم که به سلامتیم لطلمه نخوره و لی بعضی موقع دیگه از دستم در میره در مورد شرایط گلابتون عزیز تازه بزور خودم راضی کردم اگر فراهم شد بخاطر بچه ها به زندگی با اون مرد برگردم خیانت خیلی وحشتناکه امیدوارم هیچ زنی تجربه اش نکنه

سارا سه‌شنبه 2 آبان 1391 ساعت 16:50 http://mane54.blogfa.com

عزیزم می فهممت

سلام سارای عزیزم میدونم که خوب درک میکنی چون بقول معرف غم برادر مرده رو برادر مرده میداند امیدوارم هیچ زنی زجر ی که ما کشیدم رو نکشه برای تو و بچه هات بهترین هارو ارزو میکنم

بهار(بوسه ی تقدیر) چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 00:01 http://gozashtehagozashte.blogfa.com

زهرا واقعا تحت فشاری.فقط از خدا می خوام زود تر نجاتت بده

سلام بهار جان ممنون از دعات راستی تو وبلاگت نوشته بودی اصفهانی هستی نمیدونم چرا از نوشته هات من همیشه فکر میکردم شمالی و اهل نزدیکی های امل هستی

یه مامان مهربون چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 09:00

سلام زهرای گلم خوندمت امیدوار زودتر به آرامش برسی و تکلیف زندگیت معلوم بشه چون بلاتکلیفی خیلی آدم رو اذیت میکنه خوب تا زمانی که اون هیچ اقدام مثبتی نکرده چطور انتظار داره این زندگی برگرده چطور وقتی دیوار اعتماد رو شکونده و ازبین برده بدون هیچ قدم مثبتی میخواد که انگار نه انگار همشون عین همن هر گندی که بزنن انتظار دارن زنشون بگه نه بابااااااا هیچ خبری نبوده چه اشکال داره!!! برات آرزوی سلامتی میکنم خواهش میکنم به خودت برس و بخاطر خودت و بچه هات نذار اینقدر ناراحت بشی که سلامتیت به خطر بیفته هر چند میدانم که چه کشیدی.

سلام عزیزم متشکرم که وقت میذاری میخونی از دعات هم ممنون امیدوارم خدا خودش کمک کنه عزیزم رو که نیست سنگ پای قزوینه چشم بیشتر مواظب خودم و بچه ها میشم برای تو گل دخترت هم ارزوی سلامتی وسعادت و روزهای سر شار از خوشی میکنم

مهتاب2 چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 09:07

عزیزم خواهر شوهرت سنگ خودش رو به سینه میزنه...خودت وبچه ها از هر کسی مهمتر هستین. از خواسته هات کوتاه نیا که اگه اومدی اوضاع بدتر از قبل میشه..کاش دیگران نمیخواستن به ما مادری یاد بدن.

سلام مهتاب عزیز مسلما همینطور که گفتی چون فکر میکنم خونه پدریشون رو میخوان بفروشن وکارش باید ردیف شده باشه حالا می بینه که برادرش حتی عرضه بیرون کردن مستاجر رو هم نداره زنگ زده به من باور کن اگر برادرش مشکلی نداشت یا اون زنیکه راهش میداد اینها اصلا به یاد ما هم نمی افتی الان حالم خیلی بهتر ه بقول قدیمی ها گفتم ۰۰۰ لق شون مگر من و بچه هام زجر می کشیدیم اونا عین خیالشون بود دفعه بعد هم محترمابهش میگم اداره ست نمی تونم حرف بزنم قطع میکنم برات سعادت سلامتی و خوشی از خدا خواهانم

عسل نصیری چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 11:22

ازجمعه تو بدترین استرس خواهم بود برام دعا کن دارم میرم دنبال پسرم فقط دعا کن منم مثل خودت مادرم

سلام عسل جان حتما دعا میکنم که به پسر عزیزت برسی برای سلامتی پسرت مثل پسر های خودم سعی میکنم هرروز سوره قل هوالحد بخونیم خودتم براش بخون من خیلی اعتقاد دارم به این سوره مبارک

مینا چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 12:35

این خواهر شوهر ها وظیفه شون اینه که فقط خواهر شوهری کنند - حالا مشکل حل بشه یا نه مهم نیست - من خودمم خواهر شوهرم ولی زن برادر من اونقدر پررو وقیحه که ترجیح میدم اصلا تو کارش دخالت نکنم - بدبختانه زن برادر من کرد مهاباده - کردها مردمان خوبی هستند ولی نمی دونم چرا این یکی گیر ما افتاده - تو دیگه الان دختر سن بالا و رودست پدر و مادر مونده نیستی که به هر خواستگاری جواب بدی - دیگه زندگی دستت اومده - بخاطر حرف این و اون هم زندگی تو خراب نکن -حالا یادشون افتاده بزرگتری کنن - اون موقع که خان داداششون داشت دسته گل به اب میداد کجا بودن - از مواضعت کوتاه نیا - یه زندگی بی شوهر بهتره تا یک زندگی با شوهری که دائم ممکنه سرو گوشش بجنبه - یه بار امتحان خودشو داده - ادم عاقل هم از یه سوراخ یه بار گزیده میشه- اگه یه روزی هم خواستی رجوع مجدد داشته باشی اولا بگو که من باهات در حد یه همخونه زندگی می کنم تا بچه ها بفهمند که پدری هم دارن - بعد هم تعهدات مالی سنگین ازش بگیر که نتونه دست از پا خطا کنه

سلام مینا جان بزرگتری بد نیست ولی نه بقول شما بخوان عقده های چند سالشون سر ادم خالی کنن من غیر از اینکه روی خواسته هام بایستام راه دیگی ندارم چون کسی که یک بار امتحانش پس داده قابل اعتماد نیست و اعتماد با حرف دوباره بدست نمیاد با عمل که میشه مقداری از اون برگردوند حق طلاق به من مقداری اطمینان خاطر میده که پشیمون شده و اگر تکرار شد بدون دردسر بتونم جدا شم با این قانون هایی که داریم

بهار (لحظه های زندگی من) چهارشنبه 3 آبان 1391 ساعت 14:09

زهرا جدا شک بدترین مرضیه که بجون آدم میفته. میگم مرض. چون مرضه.
زهرا یعنی چی که پول یارانه بچه هارو میگیره و یک ریال خرجی به شما نمیده؟ اصلا این آدم مرده؟ آدمه؟ رفته پولش رو به یه زن .... میده. اون وقت حتی حق قانونی شمارو میخوره و یه آبی روش. اون خواهر احمقش چی داره میگه.
به نظرم رو مواضع خودت بمون.

سلام بها ر جان کاش زندگیت طوری بود که تجربه شک ۰۰۰ رو نداشتی ولی ممنون که درکم میکنی اینها اینقدر پررو هستن که حد نداره حتما روی خواسته هام میمونم چیزی ندارم از دست بدم

ساراازکرمانشاه پنج‌شنبه 4 آبان 1391 ساعت 23:30 http://www.greenbistoon.mihanblog.com

زندگیتان به زیبایی گلستان ابراهیم و پاکی چشمه ی زمزم : عید سعید قربان همایون باد.

ممنون سارا جون عید تو هم مبارک خوشحالم که دوباره می نویسی بهت سر زدم سر فرصت میام مطالب زیبات رو می خونم

یه مامان مهربون شنبه 6 آبان 1391 ساعت 11:06

سلام گلم باکست رو چک کن.

سلام خوندم میام بهت سر میزنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد